«زشتى این جهان را دیدى و خود را از دنیا برید»
(ابو نعیم اصفهانى)
زندگانى زهرا (ع) در خانه شوهر نمونه است،چون سراسر زندگانى او نمونه است،چون خود او نمونه است،چون شوى او،پدر او و فرزندان او نمونهاند.نمونه مسلمانهایى آراسته بفضیلت و خوى انسانى.انسانهائى که از میان مردم،برمىخیزند،با مردم زندگى مىکنند،چون دیگر مردم راه مىروند،مىخورند،مىپوشند،اما از آن سوى این غریزهها سرشتى دارند،برتر از فرشته،سرشتى پیوسته بخدا.انسانهائى که درد دیگران را دارند،یا درد مردم را مىدانند و مىکوشند تا با رفتار و کردار خود درمان بخش آنان باشند و اگر نتوانند در تحمل رنج و دشوارى با ایشان شریک شوند.و گاه درد مىکشند تا دیگران درمان یابند.چنین کسان طبیبان الهى و شاگردان حقند و بحق مصداق کامل این بیت که:
کل یرید رجاله لحیاته×یا من یرید حیاته لرجاله (1) برترى را در بزرگى روح مىدانند نه در پروردن تن و آنچه تن بدان نیازمند است،و اگر به تن زندهاند براى آنست که زندگى درست را بدیگران بیاموزند.
بآنها مىگویند هنگامى که با مردم زندگى مىکنى دیگر تو نیستى.این مردمند که باید براى خدمت آنان زنده بمانى.در انسان دوستى تا آنجا پیش مىروند که مىگویند چگونه سیر بخوابم و در دور دستترین نقطهها انسانى گرسنه پهلو بر زمین نهد. (2) زهرا (ع) پرورده چنین مدرسهاى است.نو عروسى که جهاز او بهاى یکى زره به قیمت چهار صد درهم و اثاث البیت وى چند کاسه و کوزه سفالین باشد،پیداست که در خانه شوى چگونه بسر خواهد برد.
اکنون فاطمه (ع) آماده رفتن بخانه شوهر است.پدرش آخرین درس را بدو مىدهد.او پیش از این،درسهائى نظیر این درس را آموخته است.اما درسهاى اخلاقى باید پى در پى تکرار شود تا با تمرین عملى بصورت ملکه نفسانى در آید هر چند او نیازى به تمرین ندارد،اما هر چه باشد انسان است،و با زنان خویشاوند و همسایه در ارتباط:
-دخترم به سخنان مردم گوش مده!مبادا نگران باشى که شوهرت فقیر است!فقر براى دیگران سرشکستگى دارد!براى پیغمبر و خاندان او مایه فخر است.
-دخترم پدرت اگر مىخواست مىتوانست گنجهاى زمین را مالک شود.اما او خشنودى خدا را اختیار کرد!
دخترم اگر آنچه را پدرت مىداند مىدانستى دنیا در دیدهات زشت مینمود. (3)
من در باره تو کوتاهى نکردم!ترا به بهترین فرد خاندان خود شوهر دادهام!شوهرت بزرگ دنیا و آخرتست (4) .
خدایا فاطمه از من است و من از اویم!خدایا او را از هر ناپاکى برکنار بدار!در پناه خدا!به خانه خود بروید.در بعض روایتها چنین آمده است:
زنها براه مىافتند.اسماء دختر عمیس مىماند.
-تو کیستى؟چرا نرفتى؟
-من باید نزد دخترت بمانم.چنین شبى دختر جوان باید زنى را در دسترس خود داشته باشد.شاید بدو نیازى افتد.
قسمت اخیر این داستان را مؤلف کشف الغمه بهمین صورت آورده است.ابو نعیم اصفهانى نیز هنگام نوشتن شرح حال اسماء بنت عمیس آنرا نوشته است چنانکه نوشتیم جعفر بن ابى طالب و زن او اسماء بنت عمیس جزء نخستین دسته مهاجران حبشهاند (6) وى همراه شوهرش در سال هفتم هجرت هنگام فتح خیبر به مدینه بازگشت.هنگام بازگشت جعفر از حبشه پیغمبر (ص) فرمود بکدام یک از این دو شادمان باشم«فتح خیبر یا بازگشت جعفر» (7) .
بنابر این ممکن نیستبگوئیم اسماء شب عروسى فاطمه (ع) در مدینه بوده است.اگر روایت در اصل درستباشد و اگر روایت کنندگان در نوشتن نام دچار اشتباه نشده باشند،محتملا این زن اسماء ذات النطاقین دختر ابو بکر و زن زبیر بن عوام بوده است.شگفت اینست که ابو نعیم خود نخست داستان هجرت اسماء را به حبشه و بازگشت او و مشاجره وى را با عمر بر سر اینکه مهاجران حبشه امتیازى بیش از مهاجران مدینه دارند،آورده و بلافاصله داستان گفتگوى او را با پیغمبر در شب عروسى فاطمه نوشته است (8) .
یکى از فاضلان معاصر که کتابى بنام«فاطمه از گهواره تا گور» (9) نوشته و کتاب او سه سال پیش در بیروت بچاپ رسیده است،پس از آنکه با چنین مشکلات روبرو گردیده و پس از آنکه گفتههاى علماى پیشین را مبنى بر ناممکن بودن حضور اسماء بنت عمیس در این عروسى آورده است.گوید:
«راه حل معقول اینست که بگوئیم اسماء همان اسماء بنت عمیس است،لکن او پس از رفتن به حبشه چند بار به مکه آمده است.و چون مسافران بین این دو نقطه باید تنها عرض دریاى سرخ را به پیمایند این کار چندان مشکل نیست. (10)
این مؤلف بزرگوار یک نکته مهم را فراموش کرده است،و آن اینکه وقایع تاریخى تابع فرض و تصور ما نیست.اگر اصولى و یا فقیه هنگام تعارض اخبار تا آنجا که ممکن باشد به جمع عرفى و یا جمع فقاهتى متوسل مىشود،بخاطر این است که مدلول روایت اثر عملى دارد،یعنى بیان کننده یکى از احکام پنجگانه تکلیفى است و تا آنجا که ممکن باشد فقیه نباید دست از امارات بردارد.
اما چنین جمعى را در داستانهاى تاریخى نمىتوان پذیرفت.و بر فرض که بپذیریم لا اقل باید سندى داشته باشیم که اشاراتى و لو با جمال به رفت و آمد مکرر مهاجران مکه به حبشه داشته باشد.ما مىدانیم دستهاى از مهاجران حبشه پیش از هجرت،به مکه بازگشتند،و آن هنگامى بود که شنیدند و یا پیش خود تصور کردند،مردم مکه از مخالفتخود با پیغمبر دستبرداشتهاند. ابن هشام نام یک یک این مهاجران و تیره آنان را نوشته است.در هیچ سندى کوچکترین اشارتى به بازگشت جعفر بن ابى طالب و یا زن او اسماء بنت عمیس نیست.
آنگاه اگر امروز مسافرت از حجاز به حبشه از راه پیمودن عرض دریاى سرخ آسان باشد،دلیل نمىشود که هزار و چهار صد سال پیش هم چنین آسان بوده است.کسانى که از بیم جان و یا آزار جسمانى به کشورى بیگانه پناه بردند مانند بازرگان یا سیاحت پیشهاى نبودند که پیوسته از نقطهاى به نقطه دیگر مىرود.
از اینها گذشته ما سندى از قرن دوم هجرى در دست داریم که داستان هجرت اسماء بنت عمیس را بتفصیل تمام نوشته است.این سند کتاب نسب قریش نوشته ابو عبد الله مصعب بن عبد الله بن مصعب زبیرى است.کتاب مصعب جنبه تبلیغاتى ندارد.گزارشى دقیق است که از روى روایتهاى دست اول نوشته شده وى درباره اسماء چنین نویسد:
«چون جعفر بن ابى طالب به حبشه رفت زن خود اسماء بنت عمیس را همراه خویش برد اسماء در حبشه،عبد الله،محمد و عون را براى او زاد.چند روز پس از زادن عبد الله براى نجاشى نیز فرزندى زاده شد،کس نزد جعفر فرستاد که:
-پسرت را چه نامیدهاند؟
-عبد الله!
نجاشى فرزند خود را عبد الله نامید،و اسماء شیر دادن او را بعهده گرفت و بدین جهت نزد نجاشى منزلتى یافت،چون جعفر با مسافران دو کشتى عازم بازگشتشد،اسماء دختر عمیس و فرزندانش را که در حبشه زاده بودند،با خود برداشت و به مدینه آمدند و در مدینه بودند تا آنکه جعفر به موته رفت و در آنجا شهید شد. (11) این سند دیرینهترین و در عین حال روشنترین ماخذ درباره اسماء بنت عمیس است و ما مىدانیم جعفر بسال هفتم هجرت پس از فتح خیبر بمدینه آمد.
نیز داستان هجرت جعفر جزء دومین دسته مهاجران،در سیره ابن هشام (12) و انساب الاشراف بلاذرى آمده است.بلاذرى نویسد:
جعفر با زن خود اسماء بنت عمیس جزء دومین دسته بود و در حبشه ماند،ابو طالب در زندگانى خود هزینه او را مىفرستاد.سپس با گروهى از مسلمانان پس از فتح خیبر بمدینه بازگشت. (13)
پس روایاتى را که حاضر بودن اسماء را در مکه بهنگام مرگ خدیجه و یا بودن او را در مدینه بشب عروسى فاطمه (ع) متذکراند،باید مبتنى بر تخلیط حادثهها با یکدیگر و شبیه دانستن نام شخصى با دیگرى دانست.چنین اشتباهات در چنان گزارش ها فراوان دیده مىشود.
سه روز پس از عروسى بدیدن دخترش مىرود.درباره زن و شوهر دعا مىکند.دیگر بار فضیلتهاى على (ع) را بر مىشمارد و بخانه بر مىگردد.اما چنان مىنماید که دورى دختر را، حتى در این مسافت کوتاه نمىتواند تحمل کند.سالهاست فاطمه شب و روز در کنارش بوده است.او علاوه بر آنکه دخترش بود،یاد خدیجه را براى او زنده نگاه میداشت.«چه کسى جاى خدیجه را مىگیرد؟!روزیکه مردم مرا دروغگو خواندند مرا راستگو دانست.و هنگامى که همه مرا رها کردند دین خدا را با ایمان و مال خود یارى کرد» (14) مىخواستیادگار خدیجه پیوسته در کنارش باشد،اما او اکنون همسر على است و باید در خانه او بماند.اگر حجرهاى نزدیک خانه خود براى آنان آماده کند خاطرش آسوده خواهد بود،اما ممکن است مسلمانان مدینه در زحمتبیفتند،سرانجام خواست عروس و داماد را در حجره خود جاى دهد.ولى این کارى دشوار است چه هم اکنون در خانه او دو زن (سوده و عایشه) بسر مىبرند.حارثة بن نعمان آگاه مىشود و نزد پیغمبر مىآید:
-خانههاى من همه بتو نزدیک استخود و هر چه دارم از آن توست.بخدا دوستتر دارم که مالم را بگیرى تا آنرا در دست من باقى بگذارى.
-خدا تو را پاداش بدهد.
از این روز فاطمه و على به یکى از خانههاى حارثه منتقل میشوند. (15)
سالهاى دوم هجرت و اند سال پس از آن براى پیغمبر و مسلمانان،سالهاى سختى بود چه از جهت اوضاع سیاسى و چه از جهتشرائط اجتماعى و اقتصادى.روزى که پیمان مدینه بسته شد (16) ،یهودیان با آنکه از حقوق سیاسى و اجتماعى برخوردار بودند،بعللى که این کتاب تاب تفصیل آنرا ندارد، (17) دشمنى خود را با پیغمبر آغاز کردند و تا آنجا پیش رفتند که به حکم قرآن مسلمانان به یکباره رابطه خود را با آنان بریدند.تغییر قبله از مسجد اقصى به خانه کعبه کینه آنانرا با پیغمبر بیشتر کرد.دسته دیگرى نیز در یثرب بسر مىبردند که زیر پوشش مسلمانى بزیان مسلمانان کار میکردند.
سرکرده آنان عبد الله بن ابى بن ابى سلول بود.این عبد الله پیش از رسیدن پیغمبر به مدینه سوداى حکومتشهر را در سر داشت و مقدمات ریاست او را نیز آماده کرده بودند لیکن هجرت پیغمبر از مکه بدانجا او را از این بزرگى محروم ساخت.
عبد الله و کسان او بظاهر مسلمان شدند و جانب پیغمبر را گرفتند،لیکن دل آنان با او نبود. بخصوص شخص عبد الله که هر گاه فرصتى دست مىداد ضربتى کارى باسلام و مسلمانان مىزد،چنانکه با عقب نشینى در جنگ احد عامل شکست مسلمانان گشت.حادثه رجیع و بئر معونه (18) را نیز که در آن بیش از چهل تن از زبده مسلمانان به شهادت رسیدند،زبان دشمنان را دراز ساخت.و قبیلههاى دنیا طلب خود را بدشمنان اسلام بستند.
شرایط اقتصادى نیز دشوار بود،مسلمانان مدینه و انصار تا آنجا که مىتوانستند از همراهى با مهاجران دریغ نمىکردند،بلکه با همه تنگدستى آنانرا بر خود مقدم میداشتند.اما مگر توان مالى مشتى کشاورز و کاسب خرده پا چه اندازه است؟غنیمتهاى جنگى هم رقمى نبود که نیاز نو مسلمانان را بر طرف کند و محمد (ص) که هدایت و ریاست این مردم را بعهده داشت، آنانرا بر خود و خویشاوندان و بستگان خود مقدم مىداشت.اگر گشایشى در کار پیدا مىشد حق مستمندان مهاجر و انصار بود.این درس را قرآن بدو و خاندانش آموخته است.اگر خدا را دوست مىدارند باید لقمه را از گلوى خود ببرند و به گدایان،یتیمان و اسیران بخورانند بى آنکه بر آنان منتى نهند.و بدانند که این لقمه حق آن مستمندان است.حقى که خدا براى آنان معین فرموده در مقابل پرداخت این حق نباید چشم پاداش و یا سپاس داشته باشند.پاداش این کار نیک را در جهان دیگر خواهند گرفت.روزیکه همه چهرهها ترش و در هم رفته است، چهره آنان شاداب و لبهاى ایشان خندان خواهد بود. (19)
مسلم است که على پسر عموى پیغمبر و فاطمه دختر او در انجام دادن این فرمان سزاوارتر از دیگران بودند.این آیهها در خانه آنان و بر آنان نازل شده است.در اجراى همین دستور اخلاقى بود که این زن و شوهر بیش از توان انسان معمولى بر خود سخت گرفتند.چهل سال پس از این تاریخ هنگامى که على دیده از این جهان پر رنج فرو بست و بجوار رحمت پروردگار رفت،با آنکه پنجسال آخر زندگانى را در حکومتبر جهان اسلام بسر برده بود،فرزندش حسن (ع) در نخستین خطبه خود او را چنین ستود:«مردم!دوش مردى بجوار خدا رفت که از پیشینیان کسى بر او سبقت نگرفت و از پسینیان کسى بپاى او نخواهد رسید.چون پیغمبر او را به ماموریتى مىفرستاد جبرئیل از سوى راست و میکائیل از سوى چپ او را نگهبان بودند تا پیروز برگردد.آنچه از او بجا مانده هفتصد درم است»این سند نوشته ابن سعد در کتاب الطبقات الکبرى و از قدیمترین اسناد تاریخى و مورد استناد همه تاریخ نویسان است.
ابن عبد ربه اندلسى که در آغاز سده چهارم مرده و کتاب او در پایان سده سوم نوشته شده، مانده از او را سیصد درهم نوشته است (21) .
بسیار بى انصافى است که کسى بگمان خود و یا براى گمراه ساختن مردمان ناآگاه،کتابى بنویسد و بخواهد اسلام را از دیدگاه فلسفه بشناساند آنگاه باتکاء ترجمهاى غلط از ماخذى متاخر و چند قرن پس از ابن سعد و ابن عبد ربه،على را سرمایهدار زمان خود معرفى کند.
این بى انصافان که براهنمائى اندیشه کوتاه بین مىخواهند هر حادثهاى را با تاویلهاى نادرست و دور از ذهن و منطق علمى،بر دریافتهاى غلط خویش منطبق سازند،این رنج مختصر را هم بر خود هموار نمىکنند که نخست همه اسناد را بررسى نمایند آنگاه آنرا طبقهبندى کنند و سپس با روشى که همه تاریخ نویسان بدان آشنا هستند درست را از نادرست جدا سازند.نمىتوانند یا نمىخواهند خدا مىداند «و من یضلل الله فماله من هاد» (22) .
پىنوشتها:
1.همگان دیگر کسان را براى خود مىخواهند جز تو که خود را براى دیگر کسان مىخواهى. (متنبى.دیوان ص 190 ج 3) .
2.نگاه کنید به نامه امیر المؤمنین على علیه السلام به عثمان بن حنیف (نهج البلاغه ص 50 ج 4) .
3.کشف الغمة ج 1 ص 363.
4.همان کتاب 351.
5.حلیة الاولیاء ج 2 ص 75.
6.رک.ابن هشام ج 1 ص 345 و ابن سعد ج 8 ص 205.
7.ابن هشام ج 3 ص 414.
8.حلیة الاولیاء ج 2 ص 74-75.
9.فاطمة الزهراء من المهد الى اللحد.
10.ج 2 ص 204.
11.نسب قریش ص 81.
12.ج 1 ص 345.
13.ص 198.
14.بحار ج 43 ص 131 و رک ص 21 این کتاب.
15.ابن سعد،طبقات ج 8 ص 14 و رجوع شود به الاصابة ج 8 ص 158 بخش یک و الاخبار الموفقیات ص 376.
16.رجوع کنید به تحلیلى از تاریخ اسلام،از نویسنده.ص 39-53.
17.رجوع شود به تحلیلى از تاریخ اسلام نوشته مؤلف ص 55.
18.خلاصه حادثه رجیع اینکه نمایندگانى از طائفه کنانه نزد پیغمبر آمدند،و از او خواستند، کسانى را به قبیله آنان بفرستد تا احکام اسلام را بدیشان بیاموزند پیغمبر شش تن از مسلمانان را همراه آنان کرد،ولى آنان در موضعى بنام رجیع بر این شش تن حمله بردند،چهار تن را کشتند و دو تن دیگر را به مشرکان مکه تسلیم کردند و آن دو تن در آنجا بکین کشتگان قریش در بدر کشته شدند در حادثه بئر معونه سى و هشت تن نمایندگان پیغمبر به شهادت رسیدند.
19.سورده دهر آیات 8-11.
20.الطبقات ج 3 ص 26.
21.العقد الفرید ج 5 ص 103.
22.الرعد:33.
گروه فرهنگ و هنر: معاون امور هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان، از برگزاری نمایش های ارزشی و مذهبی در ایام فاطمیه خبر داد.
«محمدعلی فرجی»، معاون امور هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی همدان در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) شعبه همدان، ضمن بیان مطلب فوق افزود: هفتم فروردینماه روز جهانی تئاتر است که به دلیل تعطیلات نوروزی روز تئاتر در اردیبهشتماه در کشور برگزار میشود.
وی اضافه کرد: از آنجا که روز تئاتر در این استان همزمان با ایام فاطمیه است به همین منظور نمایشی به مدت زمان 10 تا 15 دقیقه به مناسبت شهادت بانوی دو عالم، حضرت فاطمه(س) اجرا میشود.
فرجی خاطرنشان کرد: اجرای نینوازی، قرائت پیام وزیر ارشاد و تجلیل از پیشکسوتان عرصه تئاتر از جمله برنامههای روز تئاتر در همدان است.
وی ادامه داد: مراسم روز تئاتر با هدف ایجاد همبستگی تئاتر کشور با جهان و انتقال فرهنگی برگزار میشود.
معاون امور هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی همدان همچنین از برگزاری نمایشهای ارزشی در ایام فاطمیه در همدان خبر داد و خاطرنشان کرد: همزمانی روز تئاتر با ایام فاطمیه فرصت مناسبی است که هنرمندان عرصه تئاتر به اجرای نمایشهای مذهبی خود بپردازند.
آیین روز تئاتر بیست و پنجم اردیبهشت در فرهنگسرای بوعلی همدان برگزار میشود.
علی از دست داده کوثرش را
شکسته سنگ کی بال و پرش را
درون خانه بی زهرا نشسته
به روی خود در کاشانه بسته
بسان ماه از دم حاله دارد
عزای یار هجده ساله دارد
به آه و ناله و غم خو گرفته
بزاری در بغل زانو گرفته
قطعه گم شده ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاریست ، نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است
خطبه فدکیه تفسیرى بر آیات قرآن کریم(3)
متن خطبه فدکیه
حضرت زهرا علیهاالسلام پس از معرفى خود در این قسمت به عنوان دختر رسول خدا، درباره شیوه زندگى مردم در زمان ظهور پیامبر خدا صلىاللهعلیهوآله و روش برخورد آن حضرت با این اوضاع، با استشهاد به آیه «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِکُم» (توبه/ 128) مىفرماید: پیامبرى از خود شما برایتان آمد که آنچه شما را به زحمت مىانداخت بر او دشوار بود، نسبت به (خیر و صلاح) شما علاقه شدید داشت، و به ایمانآورندگان مهربان و دلسوز بود. سپس در تبیین آیه مزبور ادامه مىدهد: «... آن حضرت رسالت خویش را ابلاغ و بیم و انذار و اندرز خود را اظهار و از مسلک و روش مشرکان برکنار بود، کمر آنان را شکست و حلقوم ایشان را فشرد و با حکمت و پند نیکو، ایشان را به راه پروردگارش دعوت نمود، بتها را شکست و گردنفرازان را سرکوب کرد تا آنکه جمع ایشان شکست خورده پا به فرار گذاشتند.»
آنگاه با اشاره به مسلمانان و حقخواهى ایشان در آن دوران سخت ایمان آوردن، مىفرماید: «شما به همراه سپیدرویان پاکنهاد، گویاى کلمه اخلاص شدید، و حال آن که «کنتم على شَفا حُفرةٍ مِن النارِ» (آل عمران/ 103) بر لبه پرتگاه جهنم بودید. به خاطر ضعف و ناتوانى شما، هر کس از راه مىرسید مىتوانست شما را نابود کند، جرعهاى براى هر تشنه و طعمهاى براى هر گرسنه و آتشگیره هر شعلهاى بودید، زیر پاى دیگران له شده بودید، آبهاى گندیده مىآشامیدید و برگ درختان مىچیدید، ذلیل و توسرى خور بودید.» سپس به آیه «تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ» (انفال/ 26) اشاره مىنماید که «شما وحشت داشتید دیگران از اطراف به شما هجوم آورند، و خداوند به واسطه فیض وجود رسول خدا، شما را از آن گرفتارىها نجات داد.»
و سپس اشاره مىفرماید: شما را از کلیه گرفتارىهاى دیگر نیز در هر زمان رهانید» و به آیه «کُلَّمَا أَوْ قَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللهُ» (مائده/ 64) استناد مىجوید.
پس از فرمایشهاى دیگرى، به طرح فتنهها و بروز نفاقها پس از رسول خدا و سرگشتگى مردم و حیرت ایشان مىپردازد و با آیه «أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِین» (توبه/ 49) وقایع را شرح مىدهد و به پشت سر انداختن قرآن و بازگشت به جاهلیت نویدشان مىدهد و آن را جایگزین بدى مىخواند: «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلا» (کهف/50) و چنین کارى را خسران تفسیر مىنماید: «وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِین» (آل عمران/ 85) و آنگاه پس از توضیحات دیگرى از این واقعه، به مسئله قطعى ارث خویش از پیامبر اشاره کرده، مىفرماید: شما پنداشتهاید که ما ارثى نمىبریم؟ «أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُون» (مائده/50) آیا از دستورات دوران جاهلیت پیروی مىکنند؟ براى مردمى که باور دارند، چه کسى از خداوند بهتر دستور مىدهد و داورى مىکند؟
سپس مستقیما جانب خطاب را به ابوبکر نموده، مىفرماید: «... اى پسر ابى قحافه! آیا در کتاب خداوند آمده است که تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارث نبرم؟ تو مطلب ناروا و سخن نامناسبى گفتهاى: «لقد جِئتَ شیئا فریّا» آنگاه به وراثت حضرت سلیمان از داود علیهماالسلام اشاره فرموده، مىگوید: «وَ وَرِثَ سُلَیَْمانُ دَاوُود» (نمل/ 16) و سلیمان از داود ارث برد، و به ذکر داستان یحیى بن زکریّا اشاره مىفرماید که گفت: «... فَهَبْ لی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب» (مریم/ 5ـ 6)؛ پروردگارا! از سوى خودت، به جانشینى به من ببخش که از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد.
در ادامه، به آیات ذیل استناد مىجوید:«وَ اُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ الله» (انفال/ 75)؛ و خویشاوندان برخى نسبت به برخى دیگر در کتاب خدا مقدّم مىباشند. «یُوصِیکُمُ اللهُ فِی اَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْن» (نساء/11) و خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مىکند که پسر دو برابر دختر سهم ببرد و «اِن تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِین» (بقره/ 18) اگر مالى از خود جاى گذاشت، براى پدر و مادر و خویشاوندان به گونه خیر و شناخته شده و معروف وصیت کند و این براى پرهیزگاران کارى درست و شایسته است. و ادامه مىدهد: شما پنداشتهاید که من بهرهاى نداشته، از پدرم ارث نمىبرم و هیچ رابطه و پیوندى بین ما نیست؛ در همین زمینه، با اقتباس از آیه 67 سوره انعام و آیه 39 سوره هود مىفرماید: «شما خود را نسبت به عام و خاص قرآن، از پدر و پسرعمویم داناتر مىدانید. پس (این شما و این فدک که) همچون شتر مهار کشیده و بار کرده در اختیار شما باشد و روز واپسین و رستاخیز تو و آن (فدک) با هم روبهرو خواهید شد ... «لِکُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُون»؛ «مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُّقِیم»؛ هر رویدادى را جایگاهى است و به زودى خواهید دانست که بر چه کسى عذاب خوارکننده فرود آمده، شکنجهاى پایدار وارد خواهد شد. همچون قصّه گناهکاران نوح، هم غرق مىشوید و هم عذابى جاودانه در انتظارتان است.
آن حضرت از بازگشت مردم پس از رسول خدا صلىاللهعلیهوآله شکوه مىکند که «وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَ مَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللهُ الشَّاکِرِین» (آلعمران/144)؛ محمّد صلىاللهعلیهوآله فرستاده کسى است که پیش از او نیز فرستادگانى آمدهاند. آیا گر بمیرد یا کشته شود شما به گذشته خود برمىگردید؟ و هر کس به گذشته خود برگردد هرگز زیانى به خداوند وارد نیاورده است و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش خواهد داد. و فریاد برمىآورد: «اى قوم اوس و خزرج! آیا میراث پدرم بلعیده شود، در حالى که شما مرا مىبینید و صداى مرا مىشنوید و آغاز و فرجام کار به شما برمىگردد و زمام امور در دست شماست؟» و با شِکوه از پنهانکارى مردم و چشمپوشى آنان از حق و انحراف از راه راست، با استناد به آیه «اَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَکَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَ هَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَ هُم بَدَؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤُمِنِین» (توبه/13) مىفرماید: آیا با مردمى که پیمانهاى خود را شکسته و براى بیرون کردن پیامبر تصمیم گرفتهاند نمىجنگید، با آن که جنگ را آغاز کردهاند؟ آیا از آنان مىترسید با این که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر ایمان آورده و دین را باور کردهاید؟ (1)
در ادامه بیانات تند و گزنده خطبه، حضرت زهرا علیهاالسلام رفاهطلبى و تمایل به زندگى راحت را عامل این چرخش دانسته، مىفرماید:«إِن تَکْفُرُواْ أَنتُمْ وَ مَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ» (ابراهیم/8) اگر شما و همه کسانى که در روى زمین زندگى مىکنند کافر شوید، بدانید که خداوند بىنیاز و ستوده است. و با خشم اظهار مىدارد: «این سخنان خروشى بودند که از جان برآمد و آهى بودند که از خشم من برخاستند و از بىتابى و توانفرسایى من حکایت مىکردند ...
آنچه را شما انجام مىدهید پیشروى پروردگار است و او ناظر و بینا: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ» (شعراء/227) و به زودى ستمکاران خواهند دانست به چه جایگاهى بازگشت مىکنند! و ادامه مىدهد: «من دختر پیامبر، هشداردهنده شمایم که شما را از عذاب سرسخت پیش رویتان بیم مىداد. «فاعلَموا إِنَّا عَامِلُونَ وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُون» (اقتباس از آیات 121 و 122 سوره هود)؛ پس هر کارى مىخواهید انجام دهید که ما هم کار خود را انجام خواهیم داد و چشم به راه باشید که ما هم منتظریم.
در این فراز از سخن، ابوبکر با دلجویى و آرامش تلاش مىکند تا حضرت را از خشم فرونشاند و در عین حال، حکم خویش را در مورد «فدک» و اموال باقى مانده از رسول خدا ابراز نماید؛ مىگوید: «ما آنچه را که شما در نظر دارید، در راه خرید اسلحه و ساز و برگ جنگى خرج کردهایم تا به وسیله آنها، مسلمانان با کافران هماورد باشند.» آنگاه در این تصمیمگیرى به اجماع عموم مسلمانان تکیه کرد و از این که نمىتواند خلاف دستور پیامبر کارى کند و باید این اموال به ولىّ پس از وى سپرده شود، از اموال شخصى خویش پیشکش کرده، مىگوید: در آنچه در اختیار شخص من است و از اموال من به شمار مىرود، هر دستورى که بفرمایید اجرا مىشود. آیا شما صلاح مىدانید که من در این مورد، خلاف پدرت حضرت رسول صلىاللهعلیهوآله عمل کنم؟
در این هنگام، حضرت زهرا علیهاالسلام به خروش آمده، مىفرماید: «سبحان الله! ... هیچگاه رسول خدا از کتاب خدا روىگردان و نسبت به احکام او مخالف نبود، بلکه پیرو قرآن و سورههاى آن بود. آیا شما با نیرنگ و فریب، اجماع کرده، بهانهاى دروغین بر او بستهاید؟» و سپس به قرآن اشاره نموده، مىفرماید: «این کتاب خدا، که داورى دادگر است و بیان آن حل و فصل مىکند، مىفرماید: درخواست زکریّا از خداوند آن بود که به او فرزندى بدهد و گفت: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب» (مریم/6) و «وَ وَرِثَ سُلَیَْمانُ دَاوُود»(نمل/16) آن فرزند وارث من و آل یعقوب باشد و سلیمان از داود ارث برد.
بنابراین، خداوند متعال در آنچه توزیع و تقسیم کرده، سهم هر کسى را تعیین و مقدار واجب و حتمى از میراث را مشخص ساخته است. سهم پسران و دختران را به گونهاى واضح و روشن بیان داشته، بهانهجویى یاوهسرایى را باطل ساخته و از بدگمانى و شبهه افراد وامانده در آینده جلوگیرى نموده است. نه، چنین نیست: «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُون» (یوسف/18)؛ بلکه شما خودتان را گول زده و نفوس شما کارى (قبیح) را برایتان با جلوهاى زیبا نمایش دادهاند. و من بردبارى و صبرى نیکو خواهم کرد و بر آنچه شما توصیف مىکنید، از خداوند کمک مىجویم.»
در اینجا نیز ابوبکر به این بهانه که خلافت را مردم به گردن وى انداختهاند و بر آنان مستبدّانه حاکم نشده، مسلمانان را به داورى بین خود و حضرت فرامىخواند.
حضرت در آخرین فراز، با دلى آکنده از غم، مردم را به تدبّر در قرآن فراخوانده، مىفرماید: «اى مردم که شتابان به گفتار باطل روى آورده، کار زشت زیانبار را با دیده اغماض نگریسته، آن را پذیرفتهاید! «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»(محمد/24) آیا در قرآن اندیشه نمىکنند (نمىکنید) یا این که بر دلهایشان (دلهایتان) قفل است؟ نه چنین است، «بَل رَانَ عَلى قلوبِکم» (اشاره به آیه 14 مطفّفین)، بلکه کارهاى زشتتان بر دلهایتان نقش بسته، گوشها و چشمهایتان را فراگرفته است. به چه جاى بدى برگشتید و به چه وضع بدى گرفتار شدهاید! به چیز بدى اشاره کردهاید و به معاوضه نامناسب و بدى رضا دادهاید! به خدا سوگند! هنگامى که پردهها به یک سو زده شوند بارش را سنگین و پیامدش را خطرناک خواهید یافت و زیان و ضرر به دنبال خواهد داشت.
سپس در آخرین فرمایشهاى خویش، با تکیه بر دو آیه از قرآن کریم، مىفرماید: «وَ بَدَا لَهُم مِنَ اللَهِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ»(زمر/47)؛ «وَ خَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُون» (غافر/78)؛ و از پروردگارتان آنچه را که حساب نمىکردید و به ذهنتان نمىآمد، برایتان آشکار خواهد شد و در آن هنگام، آنها که بر باطل هستند، زیان خواهند دید. و در انتها، با سرودن اشعارى خطاب به رسول خدا صلىاللهعلیهوآله، به منزل برگشت. (2)
در این گفتوگو، حقخواهى و ادعاى مالکیت زمینى مطرح است که غصب آن نقطه آغاز حمله به شخصیت معنوى و مادى اهل بیت علیهمالسلام بود و نشان از موضعگیرى مستبدّانه خلیفه چند روزه در برخورد با هر نوع مخالفت در مقابله با خلافت جدید داشت و از اینرو، قدرتمندترین و سرشناسترین مخالفان به عنوان اولین مقابلهگران سقیفه را انتخاب کرد تا همه مسلمانان پس از آن عبرت گرفته، توان هر نوع سرکشى و تمرّدى را از دست بدهند. بدینروى، حضرت زهرا علیهاالسلام به عنوان مدافع امامت حضرت على علیهالسلام و حق ارث خویش، باید به چیزى استناد کند که فصلالخطاب همه رویارویىها بوده و غیر قابل انکار باشد. او به قرآن مجید استناد کرده، مضمون کامل کلام را در اقتباس یا استشهاد از آیات برمىگزیند و این، هم به معناى اعلام یک رویارویى باطنى و درونى با عنصر حکومتى حاضر است و هم به معناى کشف موضوع پشت سر انداختن قرآن توسط حاکمان وقت، و همه مسلمانان را به تأمّلى سخت بر تفسیر مجدّد آیات دعوت مىنماید.
علاّمه سید شرف الدین در تحلیل مفصّلى از این خطبه، به رموز تفسیرى آن پرداخته، چگونگى تفسیر هر یک از آیات مطرح شده را بیان مىنماید. وى در بخشى از این تبیین آورده است: «ببینید چگونه در آغاز، بر اثر گذاردن پیامبران، به دو آیه مربوط به داود و زکریّا علیهماالسلام، به صراحت در ارثگذارى آن دو استدلال مىکند، و به جان خود سوگند که آن حضرت بر خلاف دیگر کسانى که مدتها پس از نزول قرآن پا به عرصه گیتى نهادهاند، ارث را در این آیات شریفه مربوط به ارث حکمت و پیامبرى دانسته، نه ارث در اموال، و معناى مجازى را بدان دلیل بر معناى حقیقى مقدّم داشته که نسبت به فهم آیات قرآن داناتر و اعلم بوده که اگر این تصرف و دخالت در معناى حقیقى لفظ بدون دلیل جایز بود، ابوبکر و یا دیگر کسانى که در آن روزها طرفدار او بودند نیز مىتوانستند بدینگونه پاسخ حضرت زهرا علیهاالسلام را بدهند؛ با این که آنان چنین پاسخى را به آن حضرت ندادند. علاوه بر این، در اینجا قرائت دیگرى نیز موجود است که مىگوید: مقصود از ارث، ارث در اموال است.»(3)
پس از استدلال به آیات مربوط به ارث پیامبران، حضرت به عموم آیات مربوط به ارث و عموم آیه «وصیت» استدلال نموده و تخصیص این آیات را بدون دلیل شرعى از کتاب و سنّت، کارى زشت برشمرده، با لحن و بیان کوبندهاى این تخصیصِ بىجهت را بر آنان ایراد گرفته، چنین فرمود: «آیا خداوند درباره شما آیه مخصوصى نازل کرده که پدرم را با آن آیه از این عموم خارج کرده باشد.» و با این استفهام انکارى، وجود مخصّص را در قرآن مجید نفى کرده، آنگاه مىفرماید: «و یا آن که شما از پدرم و از پسرعمویم، در فهم عموم و خصوص قرآن آگاهتر و داناترید؟»
با این پرسش توبیخى، وجود مخصّص را در سنّت، بلکه مطلق وجود مخصّص را منتفى دانسته است؛ زیرا اگر مخصّصى وجود مىداشت رسول خدا و یا جانشین آن حضرت به او فهمانیده، بیان مىکردند و نمىتوان گفت که آنان نمىدانستند و از وجود مخصّص خبر نداشتند و یا در بیان این مسئله به آن حضرت کوتاهى کردهاند؛ زیرا در آن صورت، تفریط و اهمال در بیان حکم الهى و کتمان حق و وادار کردن به جهل و در معرض بازداشتن او از جدال و درگیرى و کینهتوزى و دشمنى بىجهت و بیهوده لازم مىآید که همگى اینها در مورد پیامبران الهى و جانشینانشان محال و ممتنع مىباشند.»
وى سپس نتیجهگیرى نموده، مىگوید: «براى حضرت زهرا، فقط یک راه و یک سخن باقى مانده است که با گفتن آن کلمه، غیرت آنان را برانگیخت و با بلاغت و رسایى هرچه تمامتر در گفتارش، جوش و خروش در آنان ایجاد کرد و آن جمله این بود که فرمود: "... یا این که مىگویید: اهل دو آیین از یکدیگر ارث نمىبرند!" که مىخواست با این جمله، بفهماند عموم آیه ارث با آنچه شما ادّعا مىکنید، تخصیص نمىخورد، مگر این که بخواهید به جمله آن حضرت که فرمود: "اهل دو ملت و دو آیین مختلف از یکدیگر ارث نمىبرند." استناد کنید و بنابراین، آیا به چنین کلامى لب مىگشایید و چنین جملهاى را خواهید گفت؟ آیا مىتوانید بگویید که من از امّت اسلامى نیستم و در زمره مسلمانان به شمار نمىآیم و از این نظر، حق ارث ندارم و با این حساب، براى کار خود، که مرا از ارث محروم ساختهاید، حجت و دلیلى دارید که در این صورت، باید گفت: «اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیهِ راجعونَ».»(4)
علاّمه امینى نیز در تحلیلى از این خطبه، بر آیات وارد شده تفسیرى نمودهاند که «معلوم است که حقیقت میراث عبارت از انتقال مال موروث به وارث پس از مرگ او به حکم خداوند متعال است. حمل آیه بر علم و نبوّت ـ چنان که اهل سنّت انجام دادهاند ـ بر خلاف آیه شریفه است؛ زیرا نبوّت و علم به ارث نمىرسند. نبوّت دایر مدار مصالح عمومى است و از روز نخست آفرینش، در پیشگاه پروردگار مشخص و معیّن گشته و خداوند داناتر است که رسالت و مأموریت خود را در چه کسى و در چه جایى قرار دهد؛ نسبت و وراثت دخالتى در آن ندارد. همانگونه که دعا و درخواست از خداوند اثرى براى گزینش و اختیار الهى ندارد، علم نیز متوقف بر آموزش و فراگیرى است و مربوط به کسى مىشود که خود را در معرض آن قرار دهد.
علاوه بر این، زکریّا علیهالسلام از خداوند درخواست کرد که از فرزندانش کسى را وارث او قرار دهد که وجود وى مانع و حاجب از دیگر افراد خویشاوند و فامیل و پسر عموهایش باشد و این ممنوعیت تنها با میراث اموال مناسبت دارد و معنا ندارد که بخواهد موالى و خویشاوندانش را از علم و نبوّت مانع شود.
وى در ادامه مىگوید: «نکته دیگر این که شرط کرد که این ولى و وارث مورد پسند باشد، در آنجا که گفت: «واجعلهُ ربِّ رضیا»،(مریم/6) و این درخواست پسندیده بودن با نبوّت و رسالت سازگار نیست؛ زیرا عصمت و تقدّس در ویژگىهاى نفسانى و ملکات روحى هیچگاه از پیامبران جدا نیست و بنابراین، درخواست این خصوصیت بىمعنا و بیهوده است.
... و اما این که حکم مخصوص حضرت رسول باشد، این سخن مستلزم آن است که عموم آیات ارث را تخصیص بزنیم؛ مانند آیات «یُوصِیکُمُ اللهُ فِی اَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْن» (نساء/11)؛ «وَ أُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ الله» (انفال/75)؛ «إِن تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوف.» (بقره/180)
قرآن مجید را جز با دلیل ثابت و مسلّم نمىتوان تخصیص زد و خبر واحدى که عمل به ظاهر آن به خاطر مخالفتش با سیره تمام پیامبران گذشته امکان ندارد، نمىتواند مخصّص عموم آیات ارث باشد.(5)
ابن ابى الحدید نیز ضمن ذکر روایاتى مىنویسد: «مردم مىپندارند که نزاع فاطمه با ابوبکر در دو چیز بوده: در میراث و در نحله. من در احادیث یافتم که آن حضرت در مسئله سومى با او نزاع داشته و ابوبکر او را از آنها نیز منع کرده بود که عبارت بود از سهم ذوى القربى.»(6)
علاّمه مظفّر در دلائل الصدق آورده است: «حضرت زهرا حق چهارمى نیز داشت که مربوط به خمس غنایمى بود که پس از پیامبر حادث مىگردیدند؛ چون ابوبکر، همانگونه که خمس اهل بیت علیهمالسلام را ـ که در زمان رسول خدا (مانند خمس خیبر) مالک شده بودند ـ گرفته بود، آنها را از خمس غنایمى که پس از آن حضرت حادث شده بود نیز منع کرد و حضرت زهرا علیهاالسلام درباره آنها نیز با او به نزاع پرداخت و اخبار در این مورد بسیارند.»(7)
پینوشتها:
1- علاّمه مجلسى ذیل این بخش از خطبه مىفرماید: «در بین مفسّران مشهور است که این آیه درباره آن عده یهودیانى نازل شد که پیمان خود را شکستند و با احزاب همکارى کردند و تصمیم گرفتند حضرت رسول را از مدینه بیرون کنند و به پیمانشکنى و جنگ پرداختند.» و ادامه مىدهد: «همچنین گفته شده است که درباره مشرکان قریش و اهالى مکّه نازل شده که پیمان خود را با پیامبر و مؤمنان، که قرار گذاشته بودند با دشمنان آنان همکارى نکنند (صلح حدیبیه)، شکستند و قبیله "بنىبکر" را علیه "خزاعه" یارى کردند و تصمیم گرفتند حضرت را از مکّه بیرون کنند. اینان در "دارالندوه" گرد آمدند و شیطان، که به صورت پیرمرد نجدى بر آنان ظاهر شده بود، آنها را راهنمایى کرد ... .» در واقع، از آن زمان دشمنى و مخالفت با رسول خدا را آغاز نمودند و جنگ بدر و پیمانشکنى را از این زمان شروع کردند.
اما مقصود حضرت زهرا علیهاالسلام از مردمى که عهد و میثاق خود را شکستند، یا همانهایى هستند که در آیه شریفه از آنان نامبرده شده است که در این صورت، بیانکننده وجوب جنگ با غاصبان خلافت و ربایندگان حق آن حضرت است که پیمان و عهدى را که با رسول خدا در مورد وصیت آن حضرت و نسبت به خویشاوندان و اهل بیتش بستند، نقض کردند؛ همانگونه که خداوند قتال با پیمانشکنان قریش را واجب فرموده بود، و یا اینکه مقصود حضرت زهرا علیهاالسلام جنگ با غاصبان حق اهل بیت علیهمالسلام است و مقصود از پیمانشکنى آنان نقض همان عهدى بود که با رسول خدا بسته بودند که از آن حضرت اطاعت کرده، پیرو اوامر و نواهى او باشند و در باطن با او دشمنى نکنند، اما این عهد و پیمان را شکستند و به دستورات آن حضرت عمل نکردند و مقصود از «اخراج رسول» اخراج کسى است که همچون پیامبر و نفس آن حضرت و جانشین او در دستورات و اوامر و نواهى است که او را از مقام خلافت بیرون کرده، دستورات حضرت را در مورد اهل بیتش نادیده گرفتند، که در این صورت، ذکر آیه قرآن در ضمن فرمایش حضرت زهرا علیهاالسلام یک نحوه اقتباس از قرآن مجید است. (محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 8، ص 109.)
2- قد کانَ بَعْدَکَ انباءٌ و هَنبثَةٌ لو کُنتَ شاهدها لم تکبر الخَطْبُ
انّا فقدناک فَقْدَ الارضِ و اِبلها واختَلَّ قومُک فاشْهَدْهم و قد نکبوُا
و کُلُّ اهلٍ له قربى و منزلةٌ عِند الالهِ على الاَدنَینِ مقتربٌ
اَبدَتْ رجالٌ لنا نجوى صُدورِهم لمّا مَضَیتَ و حالَتْ دونکَ التُّربُ
تجَهَّمَتْنا رجالٌ واستُخِفَّ بِنا لما فقدِتَ و کُلُّ الارضِ مَغتَصَبٌ
و کُنتَ بَدرا و نورا یُستَضاءُ به علیک تُنْزَلُ مِن ذِىالعزَّةِ الکُتُبِ
و کان جبریلُ بالآیاتِ یُؤنِسنا فَقَد فُقِدْتَ فَکُلُّ الخیرِ مُحتَجِبٌ
فلیتَ قبلَکَ کانَ الموتُ صادَفَنا لمّا مَضَیْتَ و حالَتْ دونَ الْکُتبُ
انّا رُزِئنا بما لم یُزْرَءْ ذُوشَجَنٍ مِن البَریّةِ لاعجمٌ و لا عَرَبٌ.
16. سیّد شرفالدین عاملى، النص و الاجتهاد، ص 103ـ 109.
17. همان.
18. عبدالحسین احمد الامینى النجفى، الغدیر فى الکتاب و السنّه و الادب، بیروت، دارالکتب العربى، 1397 ق، ج 7، ص 190ـ 197.
19. ابن ابى الحدید، پیشین، ج 16، ص 230ـ 231.
20. محمّدحسن مظفّر، دلائل الصدق؛ دراسة علمیة عن الدلائل، مرتضى الحکمى، قاهره، دارالعلم، 1396، ج 3، ص 75.
منبع:
مجله بانوان شیعه، ش 4، معصومه ریعان
«زشتى این جهان را دیدى و خود را از دنیا برید»
(ابو نعیم اصفهانى)
زندگانى زهرا (ع) در خانه شوهر نمونه است،چون سراسر زندگانى او نمونه است،چون خود او نمونه است،چون شوى او،پدر او و فرزندان او نمونهاند.نمونه مسلمانهایى آراسته بفضیلت و خوى انسانى.انسانهائى که از میان مردم،برمىخیزند،با مردم زندگى مىکنند،چون دیگر مردم راه مىروند،مىخورند،مىپوشند،اما از آن سوى این غریزهها سرشتى دارند،برتر از فرشته،سرشتى پیوسته بخدا.انسانهائى که درد دیگران را دارند،یا درد مردم را مىدانند و مىکوشند تا با رفتار و کردار خود درمان بخش آنان باشند و اگر نتوانند در تحمل رنج و دشوارى با ایشان شریک شوند.و گاه درد مىکشند تا دیگران درمان یابند.چنین کسان طبیبان الهى و شاگردان حقند و بحق مصداق کامل این بیت که:
کل یرید رجاله لحیاته×یا من یرید حیاته لرجاله (1) برترى را در بزرگى روح مىدانند نه در پروردن تن و آنچه تن بدان نیازمند است،و اگر به تن زندهاند براى آنست که زندگى درست را بدیگران بیاموزند.
بآنها مىگویند هنگامى که با مردم زندگى مىکنى دیگر تو نیستى.این مردمند که باید براى خدمت آنان زنده بمانى.در انسان دوستى تا آنجا پیش مىروند که مىگویند چگونه سیر بخوابم و در دور دستترین نقطهها انسانى گرسنه پهلو بر زمین نهد. (2) زهرا (ع) پرورده چنین مدرسهاى است.نو عروسى که جهاز او بهاى یکى زره به قیمت چهار صد درهم و اثاث البیت وى چند کاسه و کوزه سفالین باشد،پیداست که در خانه شوى چگونه بسر خواهد برد.
اکنون فاطمه (ع) آماده رفتن بخانه شوهر است.پدرش آخرین درس را بدو مىدهد.او پیش از این،درسهائى نظیر این درس را آموخته است.اما درسهاى اخلاقى باید پى در پى تکرار شود تا با تمرین عملى بصورت ملکه نفسانى در آید هر چند او نیازى به تمرین ندارد،اما هر چه باشد انسان است،و با زنان خویشاوند و همسایه در ارتباط:
-دخترم به سخنان مردم گوش مده!مبادا نگران باشى که شوهرت فقیر است!فقر براى دیگران سرشکستگى دارد!براى پیغمبر و خاندان او مایه فخر است.
-دخترم پدرت اگر مىخواست مىتوانست گنجهاى زمین را مالک شود.اما او خشنودى خدا را اختیار کرد!
دخترم اگر آنچه را پدرت مىداند مىدانستى دنیا در دیدهات زشت مینمود. (3)
من در باره تو کوتاهى نکردم!ترا به بهترین فرد خاندان خود شوهر دادهام!شوهرت بزرگ دنیا و آخرتست (4) .
خدایا فاطمه از من است و من از اویم!خدایا او را از هر ناپاکى برکنار بدار!در پناه خدا!به خانه خود بروید.در بعض روایتها چنین آمده است:
زنها براه مىافتند.اسماء دختر عمیس مىماند.
-تو کیستى؟چرا نرفتى؟
-من باید نزد دخترت بمانم.چنین شبى دختر جوان باید زنى را در دسترس خود داشته باشد.شاید بدو نیازى افتد.
قسمت اخیر این داستان را مؤلف کشف الغمه بهمین صورت آورده است.ابو نعیم اصفهانى نیز هنگام نوشتن شرح حال اسماء بنت عمیس آنرا نوشته است چنانکه نوشتیم جعفر بن ابى طالب و زن او اسماء بنت عمیس جزء نخستین دسته مهاجران حبشهاند (6) وى همراه شوهرش در سال هفتم هجرت هنگام فتح خیبر به مدینه بازگشت.هنگام بازگشت جعفر از حبشه پیغمبر (ص) فرمود بکدام یک از این دو شادمان باشم«فتح خیبر یا بازگشت جعفر» (7) .
بنابر این ممکن نیستبگوئیم اسماء شب عروسى فاطمه (ع) در مدینه بوده است.اگر روایت در اصل درستباشد و اگر روایت کنندگان در نوشتن نام دچار اشتباه نشده باشند،محتملا این زن اسماء ذات النطاقین دختر ابو بکر و زن زبیر بن عوام بوده است.شگفت اینست که ابو نعیم خود نخست داستان هجرت اسماء را به حبشه و بازگشت او و مشاجره وى را با عمر بر سر اینکه مهاجران حبشه امتیازى بیش از مهاجران مدینه دارند،آورده و بلافاصله داستان گفتگوى او را با پیغمبر در شب عروسى فاطمه نوشته است (8) .
یکى از فاضلان معاصر که کتابى بنام«فاطمه از گهواره تا گور» (9) نوشته و کتاب او سه سال پیش در بیروت بچاپ رسیده است،پس از آنکه با چنین مشکلات روبرو گردیده و پس از آنکه گفتههاى علماى پیشین را مبنى بر ناممکن بودن حضور اسماء بنت عمیس در این عروسى آورده است.گوید:
«راه حل معقول اینست که بگوئیم اسماء همان اسماء بنت عمیس است،لکن او پس از رفتن به حبشه چند بار به مکه آمده است.و چون مسافران بین این دو نقطه باید تنها عرض دریاى سرخ را به پیمایند این کار چندان مشکل نیست. (10)
این مؤلف بزرگوار یک نکته مهم را فراموش کرده است،و آن اینکه وقایع تاریخى تابع فرض و تصور ما نیست.اگر اصولى و یا فقیه هنگام تعارض اخبار تا آنجا که ممکن باشد به جمع عرفى و یا جمع فقاهتى متوسل مىشود،بخاطر این است که مدلول روایت اثر عملى دارد،یعنى بیان کننده یکى از احکام پنجگانه تکلیفى است و تا آنجا که ممکن باشد فقیه نباید دست از امارات بردارد.
اما چنین جمعى را در داستانهاى تاریخى نمىتوان پذیرفت.و بر فرض که بپذیریم لا اقل باید سندى داشته باشیم که اشاراتى و لو با جمال به رفت و آمد مکرر مهاجران مکه به حبشه داشته باشد.ما مىدانیم دستهاى از مهاجران حبشه پیش از هجرت،به مکه بازگشتند،و آن هنگامى بود که شنیدند و یا پیش خود تصور کردند،مردم مکه از مخالفتخود با پیغمبر دستبرداشتهاند. ابن هشام نام یک یک این مهاجران و تیره آنان را نوشته است.در هیچ سندى کوچکترین اشارتى به بازگشت جعفر بن ابى طالب و یا زن او اسماء بنت عمیس نیست.
آنگاه اگر امروز مسافرت از حجاز به حبشه از راه پیمودن عرض دریاى سرخ آسان باشد،دلیل نمىشود که هزار و چهار صد سال پیش هم چنین آسان بوده است.کسانى که از بیم جان و یا آزار جسمانى به کشورى بیگانه پناه بردند مانند بازرگان یا سیاحت پیشهاى نبودند که پیوسته از نقطهاى به نقطه دیگر مىرود.
از اینها گذشته ما سندى از قرن دوم هجرى در دست داریم که داستان هجرت اسماء بنت عمیس را بتفصیل تمام نوشته است.این سند کتاب نسب قریش نوشته ابو عبد الله مصعب بن عبد الله بن مصعب زبیرى است.کتاب مصعب جنبه تبلیغاتى ندارد.گزارشى دقیق است که از روى روایتهاى دست اول نوشته شده وى درباره اسماء چنین نویسد:
«چون جعفر بن ابى طالب به حبشه رفت زن خود اسماء بنت عمیس را همراه خویش برد اسماء در حبشه،عبد الله،محمد و عون را براى او زاد.چند روز پس از زادن عبد الله براى نجاشى نیز فرزندى زاده شد،کس نزد جعفر فرستاد که:
-پسرت را چه نامیدهاند؟
-عبد الله!
نجاشى فرزند خود را عبد الله نامید،و اسماء شیر دادن او را بعهده گرفت و بدین جهت نزد نجاشى منزلتى یافت،چون جعفر با مسافران دو کشتى عازم بازگشتشد،اسماء دختر عمیس و فرزندانش را که در حبشه زاده بودند،با خود برداشت و به مدینه آمدند و در مدینه بودند تا آنکه جعفر به موته رفت و در آنجا شهید شد. (11) این سند دیرینهترین و در عین حال روشنترین ماخذ درباره اسماء بنت عمیس است و ما مىدانیم جعفر بسال هفتم هجرت پس از فتح خیبر بمدینه آمد.
نیز داستان هجرت جعفر جزء دومین دسته مهاجران،در سیره ابن هشام (12) و انساب الاشراف بلاذرى آمده است.بلاذرى نویسد:
جعفر با زن خود اسماء بنت عمیس جزء دومین دسته بود و در حبشه ماند،ابو طالب در زندگانى خود هزینه او را مىفرستاد.سپس با گروهى از مسلمانان پس از فتح خیبر بمدینه بازگشت. (13)
پس روایاتى را که حاضر بودن اسماء را در مکه بهنگام مرگ خدیجه و یا بودن او را در مدینه بشب عروسى فاطمه (ع) متذکراند،باید مبتنى بر تخلیط حادثهها با یکدیگر و شبیه دانستن نام شخصى با دیگرى دانست.چنین اشتباهات در چنان گزارش ها فراوان دیده مىشود.
سه روز پس از عروسى بدیدن دخترش مىرود.درباره زن و شوهر دعا مىکند.دیگر بار فضیلتهاى على (ع) را بر مىشمارد و بخانه بر مىگردد.اما چنان مىنماید که دورى دختر را، حتى در این مسافت کوتاه نمىتواند تحمل کند.سالهاست فاطمه شب و روز در کنارش بوده است.او علاوه بر آنکه دخترش بود،یاد خدیجه را براى او زنده نگاه میداشت.«چه کسى جاى خدیجه را مىگیرد؟!روزیکه مردم مرا دروغگو خواندند مرا راستگو دانست.و هنگامى که همه مرا رها کردند دین خدا را با ایمان و مال خود یارى کرد» (14) مىخواستیادگار خدیجه پیوسته در کنارش باشد،اما او اکنون همسر على است و باید در خانه او بماند.اگر حجرهاى نزدیک خانه خود براى آنان آماده کند خاطرش آسوده خواهد بود،اما ممکن است مسلمانان مدینه در زحمتبیفتند،سرانجام خواست عروس و داماد را در حجره خود جاى دهد.ولى این کارى دشوار است چه هم اکنون در خانه او دو زن (سوده و عایشه) بسر مىبرند.حارثة بن نعمان آگاه مىشود و نزد پیغمبر مىآید:
-خانههاى من همه بتو نزدیک استخود و هر چه دارم از آن توست.بخدا دوستتر دارم که مالم را بگیرى تا آنرا در دست من باقى بگذارى.
-خدا تو را پاداش بدهد.
از این روز فاطمه و على به یکى از خانههاى حارثه منتقل میشوند. (15)
سالهاى دوم هجرت و اند سال پس از آن براى پیغمبر و مسلمانان،سالهاى سختى بود چه از جهت اوضاع سیاسى و چه از جهتشرائط اجتماعى و اقتصادى.روزى که پیمان مدینه بسته شد (16) ،یهودیان با آنکه از حقوق سیاسى و اجتماعى برخوردار بودند،بعللى که این کتاب تاب تفصیل آنرا ندارد، (17) دشمنى خود را با پیغمبر آغاز کردند و تا آنجا پیش رفتند که به حکم قرآن مسلمانان به یکباره رابطه خود را با آنان بریدند.تغییر قبله از مسجد اقصى به خانه کعبه کینه آنانرا با پیغمبر بیشتر کرد.دسته دیگرى نیز در یثرب بسر مىبردند که زیر پوشش مسلمانى بزیان مسلمانان کار میکردند.
سرکرده آنان عبد الله بن ابى بن ابى سلول بود.این عبد الله پیش از رسیدن پیغمبر به مدینه سوداى حکومتشهر را در سر داشت و مقدمات ریاست او را نیز آماده کرده بودند لیکن هجرت پیغمبر از مکه بدانجا او را از این بزرگى محروم ساخت.
عبد الله و کسان او بظاهر مسلمان شدند و جانب پیغمبر را گرفتند،لیکن دل آنان با او نبود. بخصوص شخص عبد الله که هر گاه فرصتى دست مىداد ضربتى کارى باسلام و مسلمانان مىزد،چنانکه با عقب نشینى در جنگ احد عامل شکست مسلمانان گشت.حادثه رجیع و بئر معونه (18) را نیز که در آن بیش از چهل تن از زبده مسلمانان به شهادت رسیدند،زبان دشمنان را دراز ساخت.و قبیلههاى دنیا طلب خود را بدشمنان اسلام بستند.
شرایط اقتصادى نیز دشوار بود،مسلمانان مدینه و انصار تا آنجا که مىتوانستند از همراهى با مهاجران دریغ نمىکردند،بلکه با همه تنگدستى آنانرا بر خود مقدم میداشتند.اما مگر توان مالى مشتى کشاورز و کاسب خرده پا چه اندازه است؟غنیمتهاى جنگى هم رقمى نبود که نیاز نو مسلمانان را بر طرف کند و محمد (ص) که هدایت و ریاست این مردم را بعهده داشت، آنانرا بر خود و خویشاوندان و بستگان خود مقدم مىداشت.اگر گشایشى در کار پیدا مىشد حق مستمندان مهاجر و انصار بود.این درس را قرآن بدو و خاندانش آموخته است.اگر خدا را دوست مىدارند باید لقمه را از گلوى خود ببرند و به گدایان،یتیمان و اسیران بخورانند بى آنکه بر آنان منتى نهند.و بدانند که این لقمه حق آن مستمندان است.حقى که خدا براى آنان معین فرموده در مقابل پرداخت این حق نباید چشم پاداش و یا سپاس داشته باشند.پاداش این کار نیک را در جهان دیگر خواهند گرفت.روزیکه همه چهرهها ترش و در هم رفته است، چهره آنان شاداب و لبهاى ایشان خندان خواهد بود. (19)
مسلم است که على پسر عموى پیغمبر و فاطمه دختر او در انجام دادن این فرمان سزاوارتر از دیگران بودند.این آیهها در خانه آنان و بر آنان نازل شده است.در اجراى همین دستور اخلاقى بود که این زن و شوهر بیش از توان انسان معمولى بر خود سخت گرفتند.چهل سال پس از این تاریخ هنگامى که على دیده از این جهان پر رنج فرو بست و بجوار رحمت پروردگار رفت،با آنکه پنجسال آخر زندگانى را در حکومتبر جهان اسلام بسر برده بود،فرزندش حسن (ع) در نخستین خطبه خود او را چنین ستود:«مردم!دوش مردى بجوار خدا رفت که از پیشینیان کسى بر او سبقت نگرفت و از پسینیان کسى بپاى او نخواهد رسید.چون پیغمبر او را به ماموریتى مىفرستاد جبرئیل از سوى راست و میکائیل از سوى چپ او را نگهبان بودند تا پیروز برگردد.آنچه از او بجا مانده هفتصد درم است»این سند نوشته ابن سعد در کتاب الطبقات الکبرى و از قدیمترین اسناد تاریخى و مورد استناد همه تاریخ نویسان است.
ابن عبد ربه اندلسى که در آغاز سده چهارم مرده و کتاب او در پایان سده سوم نوشته شده، مانده از او را سیصد درهم نوشته است (21) .
بسیار بى انصافى است که کسى بگمان خود و یا براى گمراه ساختن مردمان ناآگاه،کتابى بنویسد و بخواهد اسلام را از دیدگاه فلسفه بشناساند آنگاه باتکاء ترجمهاى غلط از ماخذى متاخر و چند قرن پس از ابن سعد و ابن عبد ربه،على را سرمایهدار زمان خود معرفى کند.
این بى انصافان که براهنمائى اندیشه کوتاه بین مىخواهند هر حادثهاى را با تاویلهاى نادرست و دور از ذهن و منطق علمى،بر دریافتهاى غلط خویش منطبق سازند،این رنج مختصر را هم بر خود هموار نمىکنند که نخست همه اسناد را بررسى نمایند آنگاه آنرا طبقهبندى کنند و سپس با روشى که همه تاریخ نویسان بدان آشنا هستند درست را از نادرست جدا سازند.نمىتوانند یا نمىخواهند خدا مىداند «و من یضلل الله فماله من هاد» (22) .
پىنوشتها:
1.همگان دیگر کسان را براى خود مىخواهند جز تو که خود را براى دیگر کسان مىخواهى. (متنبى.دیوان ص 190 ج 3) .
2.نگاه کنید به نامه امیر المؤمنین على علیه السلام به عثمان بن حنیف (نهج البلاغه ص 50 ج 4) .
3.کشف الغمة ج 1 ص 363.
4.همان کتاب 351.
5.حلیة الاولیاء ج 2 ص 75.
6.رک.ابن هشام ج 1 ص 345 و ابن سعد ج 8 ص 205.
7.ابن هشام ج 3 ص 414.
8.حلیة الاولیاء ج 2 ص 74-75.
9.فاطمة الزهراء من المهد الى اللحد.
10.ج 2 ص 204.
11.نسب قریش ص 81.
12.ج 1 ص 345.
13.ص 198.
14.بحار ج 43 ص 131 و رک ص 21 این کتاب.
15.ابن سعد،طبقات ج 8 ص 14 و رجوع شود به الاصابة ج 8 ص 158 بخش یک و الاخبار الموفقیات ص 376.
16.رجوع کنید به تحلیلى از تاریخ اسلام،از نویسنده.ص 39-53.
17.رجوع شود به تحلیلى از تاریخ اسلام نوشته مؤلف ص 55.
18.خلاصه حادثه رجیع اینکه نمایندگانى از طائفه کنانه نزد پیغمبر آمدند،و از او خواستند، کسانى را به قبیله آنان بفرستد تا احکام اسلام را بدیشان بیاموزند پیغمبر شش تن از مسلمانان را همراه آنان کرد،ولى آنان در موضعى بنام رجیع بر این شش تن حمله بردند،چهار تن را کشتند و دو تن دیگر را به مشرکان مکه تسلیم کردند و آن دو تن در آنجا بکین کشتگان قریش در بدر کشته شدند در حادثه بئر معونه سى و هشت تن نمایندگان پیغمبر به شهادت رسیدند.
19.سورده دهر آیات 8-11.
20.الطبقات ج 3 ص 26.
21.العقد الفرید ج 5 ص 103.
22.الرعد:33.
آشنایی با سیره و سیمای اهل بیت (علیهمالسلام) یکی از ضروریترین و بدیهیترین نیازهای بشر امروزی است. میلیونها انسان شیفته اهل بیت در اقصی نقاط جهان، مشتاقانه در پی یافتن روزنهای برای پیوند با این انوار آسمانیاند. امروزه دنیای گسترده اینترنت در کنار دیگر ابزار مدرن اطلاعاتی، امکان برقراری این ارتباط را به خوبی فراهم ساخته است. از اینرو پایگاههای متعددی با رایجترین زبانهای دنیا به ارائه اطلاعات مربوط به اهل بیت، بر روی شبکه جهانی اینترنت پرداختهاند. در این میان برخی سایتها مطالب مربوط به هر یک از چهارده معصوم را در گزینههای جداگانه ارائه مینمایند. اما برخی سایتها، به طور ویژه و تخصصی به بررسی زندگی یکی از اهل بیت (علیهمالسلام) میپردازند. کثرت پایگاههای مربوط به اهل بیت (علیهمالسلام) (که البته در مقایسه با حجم وسیع پایگاههای ضد دینی، بسیار محدود است) ما را بر آن داشت تا معرفی سایتهای ویژه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و امامحسین (علیهالسلام) را به فرصتی دیگر موکول کنیم و در بخشهای جداگانه به بیان آنها بپردازیم. ضمن آنکه پایگاههای ویژه حضرت صاحبالزمان (عج) را پیش از این در قالب «مهدویت در اینترنت» تقدیم حضورتان نمودهایم. در ادامه به معرفی سایتهای مربوط به سایر اهل بیت در دو بخش فارسی و غیر فارسی زبان میپردازیم.
شبکه اینترنتی یا زهرا به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی به ارائه مطالب ویژه حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) میپردازد. داستان خلقت بانوی دو عالم، ولادت، دوران حیات حضرت از کودکی تا شهادت، معجزات و کرامات، ویژگیها و فضایل، اخلاق فاطمه (علیهاالسلام) در خانهداری و همسرداری و عفت، مهمترین بخشهای این پایگاه را تشکیل میدهند.
گزینههای دیگر این پایگاه اطلاعرسانی شامل مظلومیتها، سخنان، ادعیه، اشعار، مصحف، کلمات و خطبههای حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) میباشد. در بخش کتابنامه، کلیه کتابهای مربوط به حضرت معرفی شده و در کتابخانه این سایت نیز متن کامل تعدادی کتاب با موضوع حضرت فاطمه (علیهاالسلام) قرار گرفته است.
علاوه بر این، در قسمت قرآنی؛ متن قرآن، مقالاتی پیرامون اعجاز عترت، دلایل اعجاز قرآن و صفات قرآن و عترت در دسترس کاربران است.
پایگاه زینب کبری(علیهاالسلام) با هدف ارائه مطالب مربوط به کرامات و سیره حضرت زینب (علیهاالسلام) ایجاد شده است. زندگینامه، زیارت، کرامات، معرفی کتب تألیفی مربوط به حضرت، مقالات، اشعار و نگارخانه مهمترین بخشهای این سایت را تشکیل میدهند. همچنین اطلاعاتی در مورد بنای جدید حرم مطهر، منارهها، نما و تزئینات ساختمان حرم حضرت (علیهاالسلام)، در پایگاه زینب کبری (علیهاالسلام) قرار گرفته است.
شبکه امام صادق (علیهالسلام) وابسته به مرکز جهانی اطلاعرسانی آلالبیت (علیهمالسلام) است. اصلیترین گزینههای این پایگاه شامل: نگاهی گذرا به شخصیت علمی، زندگی و عصر امام صادق (علیهالسلام)، سیره امام در آراستگی، غذا خوردن، شجاعت و... و داستانهای اخلاقی، اعتقادی میباشد. در بخش از ولادت تا شهادت امام صادق (علیهالسلام)؛ اصل و نسب، دوران کودکی، جوانی، امامت، همسران و فرزندان، یاران و اصحاب و خدمتکاران ایشان گردآوری شده است.
وصایا، مناظرات، خطبهها و معجزات حضرت و مقالاتی درباره صادق آل محمد (علیهمالسلام)، از دیگر گزینههای این پایگاه میباشند.
شبکه اطلاعرسانی امام رضا (علیهالسلام) به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی بر روی شبکه جهانی اینترنت قرار گرفته است. زندگی، دوران امامت، سخنان، زیارت، کرامات، کتابنامه، رواق هنر و آشنایی کودکان با حضرت، مهمترین عناوینِ بخشِ مربوط به امام رضا(علیهالسلام)، در این پایگاه هستند.
سایر امکانات این پایگاه شامل تصاویر، اخبار، تاریخچه، نقشه راهنما و معرفی کتابخانههای عمومی و وابسته به آستان قدس در شهر مقدس مشهد میباشد.
یکی از ویژگیهای شبکه امام رضا (علیهالسلام)، امکان زیارت از راه دور از طریق اینترنت است که در فضای مجازی صورت میگیرد. زیارت صحن قدس، صحن گوهرشاد و ضریح مطهر از این طریق امکانپذیر است.
اخبار حرم مطهر، معرفی واحدهای مختلف آستان، تاریخچه حرم، مشاهیر مدفون در حرم، مشهد در دوره امویان و عباسیان، تاریخچه موقوفات آستان و نامهای حرم مطهر رضوی، بخشهای مختلف سایت جهانی آستان قدس رضوی را تشکیل میدهند.
این پایگاه که به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی فعال است شامل زندگینامه، ابعاد شخصیتی و حیات اجتماعی حضرت رضا(علیهالسلام) و نیز شناسنامه ائمه اطهار (علیهالسلام) میباشد.
زیارت از راه دور، فلسفه و آداب زیارت، بانک صوتی و تصویری، پخش فیلم، آرشیو مجله حرم، و نشر کرامات رضوی از دیگر امکانات سایت آستان قدس هستند.
پایگاه اطلاع رسانی «معصومه» وابسته به آستانه مقدسه حضرت معصومه (علیهاالسلام) به ارائه اطلاعات مربوط به زندگینامه، احادیث پیرامون و احادیث منقول از حضرت، کرامات معصومیه، کتابنامه حضرت معصومه (علیهاالسلام)، زیارتنامه و آداب و فضیلت زیارت قم در احادیث، و تاریخچه ابنیه حرم میپردازد. بخشی از این پایگاه به مقالات، نامهها، شعر، داستان، قطعه ادبی و خاطراتِ خادمان حرم اختصاص داده شده است. همچنین امکان دسترسی به ماهنامه کوثر، هفتهنامه پیام آستانه و فصلنامه کوثر نیز در این پایگاه وجود دارد.
«گنجینه تصویر» شامل تصاویر حرم مطهر و شخصیتها، و بانک صوتی شامل مدیحه، مرثیه، ادعیه و زیارات و مناجات با امام زمان از دیگر امکانات این سایت اطلاعرسانی میباشد.
پایگاه امام جواد (علیهالسلام)، وابسته به مرکز جهانی اطلاعرسانی آلالبیت (علیهمالسلام)، به زبانهای فارسی، عربی و انگلیسی بر روی شبکه جهانی اینترنت قرار گرفته است.
تصاویر کاظمین، لیست مقالات و کتب منتشره درباره امام جواد (علیهالسلام)، اشعار مربوط به حضرت، ویژگیها و مبارزات سیاسی و فرهنگی، جایگاه علمی و کرامات ومعجزات حضرت جوادالائمه (علیهالسلام) از جمله موضوعاتی است که در این پایگاه ارائه شده است.
سایر اطلاعات موجود در سایت عبارت است از: متن کامل سه جلد تاریخ ادیان و مذاهب جهان، موسوعه امام جواد (علیهالسلام)، بانک صوتی شامل سخنرانیهای شهید مطهری و ادعیه و مدیحه و مرثیه، استفتا از مراجع عالیقدر همراه با امکان انتخاب مرجع تقلید، تاریخچه اسلام در زمان هر یک از اهل بیت (علیهمالسلام) و تالار همایش.
پایگاه امام هادی (علیهالسلام) به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی به ارائه مطالب ویژه آن حضرت میپردازد. تولد امام، پدر و مادر و فرزندان، وقایع دوران امامت، نهضتهای زمان حضرت، علم و حکمت امام(شامل علم امامت، علم کلام، جبر و تفویض و...)، فضایل و الهامات غیبی حضرت، مهمترین عناوین پایگاه هستند.
همچنین امکان دسترسی به مقالات، اشعار و تصاویر مربوط به حضرت و مطالبی درباره شاگردان امام و منحرفان از خط امام، در پایگاه امام هادی(علیهالسلام) وجود دارد.
پایگاه اطلاعرسانی آستان مقدس حضرت عبدالعظیم علاوه بر ارائه اطلاعات مربوط به حضرت عبدالعظیم و آستان مقدس، امکانات دیگری را نیز به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی در اختیار کاربر قرار میدهد. گالری عکس سرود و تواشیح و قرائت قرآن، اخبار مربوط به آستان، امکان ارتباط مستقیم با تولیت، پاسخ به سؤالات شرعی و اطلاعرسانی در مورد «حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم خواهران و برادران» و آشنایی با دانشکده علوم حدیث از جمله امکانات این سایت میباشند.
عناوین بخشهای مرتبط با حضرت عبدالعظیم در این پایگاه عبارتاند از: روایات، کرامات، فضایل حضرت از زبان ائمه، گفتار علما درباره حضرت، تألیفات حضرت و کتابهای منتشر شده درباره ایشان، مشایخ و اساتید روایتی حضرت و راویان و شاگردان حضرت عبدالعظیم حسنی.
گفتار فاطمی (شامل معرفی کتابهای مربوط به ایام فاطمیه)، کردار فاطمی، اذکار فاطمی، اشعار فاطمی، مصیبات فاطمی و اصوات فاطمی (شامل صوتی مراسمهای ایام فاطمیه) گزینههای پایگاه فاطمیه هستند.
1ـ پایگاه 14معصوم (عربی) www.14masom.com
2ـ پایگاه آلرسول (عربی) www.aalarasool.com
3ـ شبکه انوار اهل بیت (علیهمالسلام) (عربی) www.anwar14.net
4ـ پایگاه 14معصومین (انگلیسی) www.14masumeen.com
5ـ پایگاه اهلالبیت (انگلیسی) www.ahlul-bayt.org
6ـ سایت جامعه اهل بیت (علیهمالسلام) (عربی) www.ahlulbaitonline.com
7ـ پایگاه النور (عربی) www.alnor.4t.com
8ـ پایگاه الحکمه (عربی) www.alhikmeh.com
9ـ اهلالبیت (عربی) www.ahlibait.com
10- پایگاه الامام (عربی و انگلیسی)www.al-imam.net
11ـ الکوثر (عربی)www.al-kawthar.com
کیفیت نمازشب (نوع اول)
نماز شب یازده رکعت است: چهار تا دو رکعت (مثل نماز صبح) به نیت نماز شب و یک نماز دو رکعت به نیت نماز شَفْعْ و یک نماز یک رکعتی به نیت نماز وَتْر
نیت: دو رکعت نماز شب میخوانم قُربة اِلی الله
- در رکعت اول: یک بار سوره حمد + یک بار سوره قول هو الله احد + رکوع + سجده
- در رکعت دوم: یک بار سوره حمد + یک بار سوره قول هو الله احد + قنوت + رکوع + سجده + تشهد + سلام.
(نماز شبی که در قست بالا آمده است را چهار بار تکرار کنید که جمعاً هشت رکعت نماز شب میشود).
فواید و آثار نماز
تورات مقدس متن مدونی برای تفیلا (نماز) معرفی نکرده، لیکن هر فردی چه مرد و چه زن یعنی همه افراد یهود را موظف به خواندن نماز کرده است. در سفر تثنیه فصل 11 آیه 13 چنین ذکر شده است: «خداوند خدای خود را دوست بدارید و او را با تمامی دل و با تمامی جان خود عبادت کنید». دانشمندان یهود درباره این موضوع تفسیر کرده اند که این کدام پرستش است که به قلب مربوط می باشد؟ جواب داده اند که همان نماز است.
تفیلا وسیله ارتباطی است بین انسان و خدا که در این رابطه انسان خود را بینهایت کوچک دانسته در مقابل نیرویی بینهایت بزرگ، به مدح و ستایش میپردازد. در قسمت دیگری از تفیلا انسان خواستهای خود را با خدا مطرح میکند. دعا کردن تکلیف کردن بر خدا نیست بلکه برعکس تکلیف کردن بر خود ماست یعنی میتوان این طور بیان کرد که انسان هنگام دعا کردن با در نظر گرفتن عنصر مشترک با خدا یعنی عنصر اراده و اختیار که او را از سایر موجودات جدا میکند خواستار آن است که با داشتن چنین عنصری خود را از مقام بینهایت کوچک به مقامی بینهایت بزرگ برساند و با کسب چنین قدرتی قادر به رفع نیازها و برآورد خواستها باشد. قسمت دیگر تفیلای ما مربوط به شکرگذاری از خداوند است و این بزرگترین نشانه آگاهی انسان است و عبارت است از آگاه بودن انسان به ارزشهای خویش و آگاهی او نسبت به همه نعمتها و موهبتهایی که دارد.
حخامیم(دانشمندان یهود) شکرگذاری را وظیفه هر انسانی در تمام موارد زندگی میدانند. چنان چه وقتی غذایی را میخوریم این کار را انجام میدهیم و یا در موارد دیگری مانند بوییدن شکوفهای شکر میگوییم که چنین بصیرتی در حواس و فکر انسان وجود دارد تا پی به چنین مخلوقاتی ببریم. اصولا فلسفه مدح و شکرگزاری انسان را از فلسفه نیهیلیزم و پوچیگری بیرون آورده و او را متوجه جهان خارج و طبیعت میسازد.
نزدیکی انسان به خدا (که توسط تفیلا انجام میگیرد) نتیجه پیشرفتهای عقلانی و تزکیه نفس خود اوست، که او را مسئول آن قرار میدهد تا شایستگی خود را نسبت به این موهبت الهی ثابت نماید. اگر به انسان این افتخار داده شده است که پرتویی از انوار الهی در روح او به امانت گذاشته شود، این وظیفه نیز برعهده او نهاده شده است که زندگی خود را به نحوی بگذراند که مورد تایید آفریدگار قرار گیرد.
ایمان به عالیترین وجه، هنگام دعا کردن و نماز خواندن جلوهگر میشود. زیرا آن کس که به خدا علاقه و صمیمانه ایمان دارد، به حضور پروردگار دعا میکند و حاجات خود را از او میخواهد. دعا کردن و نماز خواندن تنها برای رفع حاجات نیست، دعا و نماز در حقیقت عبارت است از رابطهای صمیمانه بین آفریدگار و آفریده، که انسان به وسیله آن از اعماق قلب با خالق خویش سخن میگوید. از این رو دعا و نماز هم به درگاه خداوند مقبول و خوشآیند است و هم به انسان کمک میکند تا غم از دل بزداید و بار روح را سبکتر سازد حتی گفته شده است: خداوند مشتاق شنیدن دعا و نماز عادلان و نیکوکاران است برای چه دعا و نماز نیکوکاران به پارو (کلمه «عِتِر» به معنی پارو میباشد و همان حروف عِِتِر ریشه فعل دعا کردن و نماز خواندن را دارد) تشبیه شده است؟ چون همانطور که پارو محصول را زیرو رو کرده و آن را از جایی به جای دیگر منتقل میسازد، به همان ترتیب دعا و نماز عادلان و نــیکوکاران خـشم و غـضب خـداوند را بـه رحمت مبدل میکند (تلمود: یواموت 64 الف) نماز حقیقی چیزی بیش از حرکت و تلفظ لبان است و بایستی از اعماق قلب برخیزد. نماز انسان به حضور خداوند مورد قبول واقع نمیشود مگر این که وی قلب و جان خود را کف دست بگذارد چنان که در مراثی ارمیا فصل 3 آیه 41 آمده: «قلب خود را همراه با دستهایمان به سوی خدایی که در آسمانها است برافرازیم». یعنی آن که ما نباید تنها دستهایمان را هنگام دعا و نماز به سوی خداوند بلند کنیم بلکه باید قلب خود را نیز متوجه خالق جهان سازیم.
کسی که دعا و نماز میخواند باید چشمانش را پائین افکنده و قلبش را متوجه بالا سازد و باید نزد خود چنین مجسم کند که خداوند مقابل او است چنان که در کتاب مزامیر داود (تهیلیم) فصل 16 آیه 8 میفرماید: «خداوند را همیشه پیش روی خود میدانم». در تلمود؛ براخوت، 28 ب آمده است: «هنگامی که شما دعا و نماز میخوانید بدانید که در حضور چه کسی ایستادهاید». دانشمندان یهود دعا و نماز را چیزی بزرگتر و والاتر از درخواستی برای رفع احتیاجات مادی میدانند. در عین حال که تقاضاهای زندگی جسمانی را از یاد نبردهاند ایشان دعا و نماز را به عنوان واسطهای برای ارتباط با خدا و گسترش پاکترین و عالیترین احساسات و انگیزههای طبیعی به کار میبرند. در نظر ایشان، عبادت و خواندن دعا و نماز ورزشی است روحانی برای افزودن قدرت روان، بدین نیت که روح فرمانده زندگی و ارباب و سرور جسم شود.
«نیچه» مینویسد انسان همچنان که به آب و اکسیژن نیازمند است به خدا نیز محتاج است. روح نیمش عقل است و نیم دیگرش احساس، ما باید هم زیبایی دانش را دوست بداریم و زیبایی خدا را.
«الکسیس کارل» میگوید: آثار نیایش و رسم پرستش و دعا کردن در جامعه وقتی رو به ضعف و فراموش شدن میگذارد مقدمات انحطاط و عدم مقاومت ملت و جامعه را فراهم میکند. بنابراین جامعه با از دست دادن عمل پرستش و نیایش مزاج خود را برای رشد میکرب انحطاط ، متلاشی شدن، تجزیه و ضعف اجتماع آماده میکند او میگوید روم باشکوه و متمدن قدیم را، دوری مردمش و متروک ماندن سنت دیرین بشری در پرستیدن، رو به ضعف و ذلت برد.
محققین روانشناسی از روی آمارهای ممالک مختلف به این نتیجه مسلم رسیدهاند که تعداد نسبی انتحار و قتل و طلاق و اعمالی که در هیجانهای یاس و غضب انجام میشود در اقوام معتقد و مومن خیلی کمتر از محیطهای بی دین و لاقید است.
لغت نماز و دعا در زبان عبری تفیلا گفته میشود و از ریشه (پیلِل) به معنی مجادله گرفته شده است چنان که در تهیلیم (زبور داود) فصل 106 آیه 30 آمده است: «پینحاس (نوه حضرت هارون) ایستاد و داوری نمود نماز و دعا کرد و مرگ و میر قطع گردید». در تلمود؛ سنهدرین 82 این جمله را چنین تفسیر کردهاند: پینحاس مثل این که با خدا مجادله کرد و درباره وبائی که قوم را کشتار میکرد از خداوند توضیح خواست بنابراین هیتْپَلِل یعنی تقدیم اظهارنامه درباره مطلبی به پیشگاه قاضی عالم در عالیترین دادگاه و در سِفر پیدایش حضرت ابراهیم را میبینیم که درباره افراد سِدُوم با خداوند به صورت مجادله و مانند یک وکیل مدافع با قاضی کل عالم بحث میکند و نمونه جالب دیگر دعا حضرت موسی است که مانند وکیل مدافع شجاعی از قوم اسرائیل دفاع میکند و در سفر خروج فصل 32 آیههای 11 و12 و 13 چنین آمده: «موسی، به درگاه خداوند خدای خود التماس نموده، گفت: خداوندا چرا خشمت بر قومت افروخته شده است این قومی که با قدرت عظیم و با نیروی قوی از مصر بیرون آوردی چرا مصریان بگویند از روی سوءنیت آنها را از مصر بیرون آورد تا این که آنها را در بیابان بکشد ... .
در طرف مقابل دعای سایر انبیاء به صورت مجادله با خداوند نیست، بلکه درخواست آنها به صورت التماس و تضرع است یعنی به درگاه خداوند بخشنده و مهربان روی آورده و طلب رحمت و بخشایش مینمایند. این نوع نماز را به نام (تفیلت ویدوی) یعنی اعتراف و اقرار به گناه خوانده میشود. در بیشتر قربانیهایی که (در دوران معبد مقدس) تقدیم میشد صاحب قربانی دستهای خود را روی سر حیوان میگذاشت و مطالبی اداء میکرد و سپس مبادرت به قربانی مینمود و حال که اجرای مراسم قربانی امکانپذیر نیست این مطالب جزء دعا و نمازهای روزانه گردیده است.
دانشمندان یهود عقیده دارند که اجداد مقدس ما حضرت ابراهیم و اسحق و یعقوب بنیانگذاران زمان نمازهای روزانه بودهاند. حضرت ابراهیم نماز صبحگاه را بنیان گذاشت. «پیدایش فصل 22 آیه 3: ابراهیم بامدادان سحرخیزی کرد .....» و حضرت اسحق نماز نیم روز را «پیدایش فصل 24 آیه 63: قبل از غروب اسحق برای راز و نیاز کردن (با خدا) به صحرا رفت..... ». حضرت یعقوب نماز شامگاه را. پیدایش فصل 28 آیه 11: در آن محل (محل کوه موریا که حضرت اسحق برای قربانی به آنجا برده شد) نماز خواند و نظر به این که آفتاب غروب کرد آنجا منزل نمود...».
بنیاسرائیل در مصر نیز نماز میگذاشتند و دعا میخواندند چنان که در سفر خروج فصل 2 آیه 23 این طور آمده: یعنی «پس از مدت مدید (که فرزندان ییسرائل از گلکاری و خشتزنی رنج میبردند) واقع شد که پادشاه مصر درگذشت. فرزندان ییسرائل از آن بندگی نالیدند و از عذاب فریاد زدند. فریاد شکایت آنها از بندگی به درگاه خداوند رسید».
در کتاب دانیال فصل 3 آیه 11 مندرج است: حضرت دانیال روزانه سه مرتبه پنجره خانه خود را رو به بیتالمقدس (اورشلیم) باز میکرد و به زانو میافتاد و با سجده به درگاه خداوند نماز میگذاشت. این نماز با تسبیح و مدح شروع میشد و با شکرگذاری خاتمه مییافت.
از نماز و دعاهای حضرت موسی در تورات زیاد بازگو شده است از جمله در کتاب تثنیه فصل 3 آیه 24 و 25 آمده است: «یعنی خداوندا تو شروع کردی که بزرگواری و قدرت زیادت را به بندهات نشان دهی چون که کدام نیروئی در آسمان و زمین وجود دارد که کارها و دلاوریهای تو را انجام دهد. تمنی این که (اجازه دهی از رود اردن) عبور نمایم و آن سرزمین خوبی را که در آن طرف رود اردن است یعنی آن کوه زیبا و لِوانُون را ببینم».
سیر تکامل نماز از حضرت ابراهیم تا ظهور حضرت موسی به طور بسیار خلاصه شروع میشود و در زمان حضرت موسی با نزول تورات نمازهای خاصی به آنها اضافه میگردد و پس از دوران انبیاء به طور کلی بنا به مقتضی وضع اجتماعی و سیاسی و اتفاقات تاریخی ادعیه بوجود آمده و تصنیف میگردد و به مجموعه دعاهای قبلی اضافه میگردد و در دوران بازگشت پراکندگی اول توسط «عِزرا» و یارانش در حدود دو هزار و چهارصد سال قبل شکل کامل به خود میگیرد و به صورت مدون در میآید و سپس در تمام دوران استقرار معبد مقدس دوم به شکل ثابت میماند و در زمان تدوین تلمود یروشلمی حدود 1800 سال قبل ختم میگردد.
به طور خلاصه انبیاء بعد از حضرت موسی مانند یهوشوع پیغمبر، حنا زن القانا، شموئل نبی، حضرت داود، حضرت سلیمان، حزقیاهو پادشاه و یا حضرت یونس، ارمیا نبی، حبقوق نبی، دانیال نبی، مردخای و استر و عزرا و (دانشمندان تلمود) هرکدام در عصر خود بر نماز و ادعیههای موجود دعاهایی افزودند. نمونههایی از این دعاها بدین مضمون میباشند:
در پایان لحش (دعای نوزده برکتی) این درخواست را میخوانیم:
«ای خدای من زبان مرا از بدگویی، و لبانم را از تکلم به نیرنگ باز دار، در برابر اشخاصی که مرا نفرین میکنند، زبانم ساکت و خاموش بماند، و روانم در برابر همگان همچون خاک باشد. قلبم را برای پذیرفتن تورات بگشا، جانم فرمانهای تو را پیروی و تبعیت و اگر کسانی علیه من بد بیندیشند و به زیان من قصد کنند، تو به فوریت مشورت آنها را برهم زن و فکرشان را باطل کن. سخنان دهان من مورد رضای تو قرار گیرند و تفکر دلم به حضور تو مقبول افتد، ای خدایی که آفریدگار و نجاتدهنده من هستی». (براخوت 17 الف)
یکی از دانشمندان یهود، در پایان دعا فوق، این دعا را افزوده است:
«ای خداوند من، خدای اجداد من میل و رضای تو بر این تعلق گیرد، که در دل هیچ انسانی کینه و دشمنی علیه ما وراد نشود. و کینه و عداوتی علیه هیچ انسانی بر دل ما نگذرد. حسادتی نسبت به ما در دل هیچکس رسوخ نکند، و نسبت به هیچکس نیز حسد به دل ما راه نیابد. در سراسر روزهای عمر تحصیل تورات و اجرای فرایض تو مشغله ما باشد، و سخنان ما به حضور تو التماس و تضرع محسوب میگردد، قلبهای ما را متحد کن تا از نام تو بترسیم. از آن چه که منفور درگاه تو است ما را دور بدار، و به آن چه مورد رضای تو است ما را نزدیک ساز، و به خاطر نام مبارک خودت با ما احسان کن. (تلمود یروشلمی براخوت 7 دال)
چند گفتار از دانشمندان درباره نماز و اهمیت آن:
1- دعا و نماز از قربانی بزرگتر و مهمتر است.
2- دعا و نماز از اعمال نیک با اهمیتتر است.
3- کسی که دعا و نماز میخواند، باید قلب خود را متوجه (خدای) آسمان سازد.
4- کسی که دعا و نماز میخواند باید چشمانش را پایین انداخته و قلبش را متوجه بالا سازد.
5- کسی که فکرش آسوده نیست (تمرکز حواس ندارد) نماز نخواند. (تلمود؛ عرووین 65 الف)
6- هر کس که برای همنوع خود دعا میکند و جهت او طلب رحمت مینماید، در حالی که خود نیز به آن مورد نیاز دارد نخست به خود او جواب داده میشود و خود او اول نجات مییابد.
7- هر کس فرامین الهی را با ایمان کامل بر خود قبول نماید و آن را انجام دهد شایسته آن خواهد بود که الهام الهی بر او قرار گیرد. (مخیلتا صفحه 33 ب )
8- بهترین راه تزکیه روح، نماز است، چون وسیله مطمئنی جهت تزکیه است.
9- نماز مایه آرامش است.
10- نماز مایه نزدیک شدن انسان به سعادت است.
11- نماز انسان را از فحشا و منکرات باز میدارد.
12- نماز سپاسگزاری از معبود است چون تشکر از نعمت دهنده واجب است، چنانچه اگر کسی کاری را برای ما انجام داد و از او تشکر نکنیم در حق او جفا کردهایم.
13- از ویژگیهای نماز جلوگیری از غفلت است.
14- نماز انسان را به پاکیها و پاکسازی هم ظاهر و هم باطن هدایت میکند.
15- نماز ضد اضطراب و پریشانی است.
16- نماز سدی است در مقابل گناهکاریها و ایجاد روح تقوا و پرهیزگاری.
17- نماز وسیله پاک شدن و ثابت کننده خلوص و پیراستگی از تکبر و غرور است.
18- نماز وسیله زدودن پرده های غفلت و سستی، پرورش فضائل اخلاقی گسترشدهنده زمینه عدالت و رعایت حقوق اجتماعی، ایجاد روح، نظم و پاکیزگی در ظاهر و باطن انسان است.
19- نماز درست است که به وسیله فرد انجام میپذیرد، اما با نماز، ساخته شدن عضوی از جامعه شکل میگیرد و این رابطه بین نماز و اجتماع است.
20- وقتی انسان متذکر خدا بود خدا را مراقب خویش دید قهراً از انجام گناه و منکرات شرم و حیا میکند.
21- شادابی روح انسان: نماز در ساخت روح انسان، همان نقشی را ایفا میکند که نرمش و ورزش در ساخت جسم انسان ایفا مینماید.
22- نماز روح انسانها را به مبداء هستیبخش مرتبط و متصل میکند و با این ارتباط، روح و جان آدمی را زنده، بانشاط و آرام میسازد و او را برای انجام سایر تکالیف و وظائف فردی و اجتماعی آماده میکند.
23- خواندن نماز علاوه بر آن که انجام یک دستور و یک واجب الهی است، خود مانع از انجام زشتیها، خلافها و گناهان دیگر است.
24- یکی از فلسفه های عبادت، اظهار خضوع و تسلیم در مقابل امر پروردگار و ایجاد روح عبودیت و بندگی در انسان است.
25- و بالاخره نماز دارای آثار و فلسفههای متعددی است از جمله این خواص: نماز، تقدیر و سپاسگزاری از خدا است، موجب آرامش انسان است، موجب یاد خداست، زمینه پرهیز از گناه را در انسان فراهم میکند، تأکیدی بر نظافت و سلامتی است، دارای آثار وحدتبخش اجتماعی است و موجب انضباط و وقتشناسی است.