سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ جنایتکارى را نزد او آوردند و گروهى فرومایگان با وى بودند ، فرمود : ] خوش مباد چهره‏هایى که جز به هنگام زشتى و شر دیده نشود . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :1
کل بازدید :10593
تعداد کل یاداشته ها : 11
103/2/12
6:50 ع
موسیقی
مشخصات مدیروبلاگ
 
رضا محمدیان[0]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
اردیبهشت 1388[9]
لوگوی دوستان
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
Pnet ایام فاطمیه عناوین یادداشتها[11]

زندگانى زهرا (ع) در خانه شوهر


«زشتى این جهان را دیدى و خود را از دنیا برید»


(ابو نعیم اصفهانى)


زندگانى زهرا (ع) در خانه شوهر نمونه است،چون سراسر زندگانى او نمونه است،چون خود او نمونه است،چون شوى او،پدر او و فرزندان او نمونه‏اند.نمونه مسلمان‏هایى آراسته بفضیلت و خوى انسانى.انسان‏هائى که از میان مردم،برمى‏خیزند،با مردم زندگى مى‏کنند،چون دیگر مردم راه مى‏روند،مى‏خورند،مى‏پوشند،اما از آن سوى این غریزه‏ها سرشتى دارند،برتر از فرشته،سرشتى پیوسته بخدا.انسانهائى که درد دیگران را دارند،یا درد مردم را مى‏دانند و مى‏کوشند تا با رفتار و کردار خود درمان بخش آنان باشند و اگر نتوانند در تحمل رنج و دشوارى با ایشان شریک شوند.و گاه درد مى‏کشند تا دیگران درمان یابند.چنین کسان طبیبان الهى و شاگردان حقند و بحق مصداق کامل این بیت که:


کل یرید رجاله لحیاته×یا من یرید حیاته لرجاله (1) برترى را در بزرگى روح مى‏دانند نه در پروردن تن و آنچه تن بدان نیازمند است،و اگر به تن زنده‏اند براى آنست که زندگى درست را بدیگران بیاموزند.


بآنها مى‏گویند هنگامى که با مردم زندگى مى‏کنى دیگر تو نیستى.این مردمند که باید براى خدمت آنان زنده بمانى.در انسان دوستى تا آنجا پیش مى‏روند که مى‏گویند چگونه سیر بخوابم و در دور دست‏ترین نقطه‏ها انسانى گرسنه پهلو بر زمین نهد. (2) زهرا (ع) پرورده چنین مدرسه‏اى است.نو عروسى که جهاز او بهاى یکى زره به قیمت چهار صد درهم و اثاث البیت وى چند کاسه و کوزه سفالین باشد،پیداست که در خانه شوى چگونه بسر خواهد برد.


اکنون فاطمه (ع) آماده رفتن بخانه شوهر است.پدرش آخرین درس را بدو مى‏دهد.او پیش از این،درسهائى نظیر این درس را آموخته است.اما درس‏هاى اخلاقى باید پى در پى تکرار شود تا با تمرین عملى بصورت ملکه نفسانى در آید هر چند او نیازى به تمرین ندارد،اما هر چه باشد انسان است،و با زنان خویشاوند و همسایه در ارتباط:


-دخترم به سخنان مردم گوش مده!مبادا نگران باشى که شوهرت فقیر است!فقر براى دیگران سرشکستگى دارد!براى پیغمبر و خاندان او مایه فخر است.


-دخترم پدرت اگر مى‏خواست مى‏توانست گنج‏هاى زمین را مالک شود.اما او خشنودى خدا را اختیار کرد!


دخترم اگر آنچه را پدرت مى‏داند مى‏دانستى دنیا در دیده‏ات زشت مینمود. (3)


من در باره تو کوتاهى نکردم!ترا به بهترین فرد خاندان خود شوهر داده‏ام!شوهرت بزرگ دنیا و آخرتست (4) .


خدایا فاطمه از من است و من از اویم!خدایا او را از هر ناپاکى برکنار بدار!در پناه خدا!به خانه خود بروید.در بعض روایت‏ها چنین آمده است:


زنها براه مى‏افتند.اسماء دختر عمیس مى‏ماند.


-تو کیستى؟چرا نرفتى؟


-من باید نزد دخترت بمانم.چنین شبى دختر جوان باید زنى را در دسترس خود داشته باشد.شاید بدو نیازى افتد.


قسمت اخیر این داستان را مؤلف کشف الغمه بهمین صورت آورده است.ابو نعیم اصفهانى نیز هنگام نوشتن شرح حال اسماء بنت عمیس آنرا نوشته است چنانکه نوشتیم جعفر بن ابى طالب و زن او اسماء بنت عمیس جزء نخستین دسته مهاجران حبشه‏اند (6) وى همراه شوهرش در سال هفتم هجرت هنگام فتح خیبر به مدینه بازگشت.هنگام بازگشت جعفر از حبشه پیغمبر (ص) فرمود بکدام یک از این دو شادمان باشم‏«فتح خیبر یا بازگشت جعفر» (7) .


بنابر این ممکن نیست‏بگوئیم اسماء شب عروسى فاطمه (ع) در مدینه بوده است.اگر روایت در اصل درست‏باشد و اگر روایت کنندگان در نوشتن نام دچار اشتباه نشده باشند،محتملا این زن اسماء ذات النطاقین دختر ابو بکر و زن زبیر بن عوام بوده است.شگفت اینست که ابو نعیم خود نخست داستان هجرت اسماء را به حبشه و بازگشت او و مشاجره وى را با عمر بر سر اینکه مهاجران حبشه امتیازى بیش از مهاجران مدینه دارند،آورده و بلافاصله داستان گفتگوى او را با پیغمبر در شب عروسى فاطمه نوشته است (8) .


یکى از فاضلان معاصر که کتابى بنام‏«فاطمه از گهواره تا گور» (9) نوشته و کتاب او سه سال پیش در بیروت بچاپ رسیده است،پس از آنکه با چنین مشکلات روبرو گردیده و پس از آنکه گفته‏هاى علماى پیشین را مبنى بر ناممکن بودن حضور اسماء بنت عمیس در این عروسى آورده است.گوید:


«راه حل معقول اینست که بگوئیم اسماء همان اسماء بنت عمیس است،لکن او پس از رفتن به حبشه چند بار به مکه آمده است.و چون مسافران بین این دو نقطه باید تنها عرض دریاى سرخ را به پیمایند این کار چندان مشکل نیست. (10)


این مؤلف بزرگوار یک نکته مهم را فراموش کرده است،و آن اینکه وقایع تاریخى تابع فرض و تصور ما نیست.اگر اصولى و یا فقیه هنگام تعارض اخبار تا آنجا که ممکن باشد به جمع عرفى و یا جمع فقاهتى متوسل مى‏شود،بخاطر این است که مدلول روایت اثر عملى دارد،یعنى بیان کننده یکى از احکام پنجگانه تکلیفى است و تا آنجا که ممکن باشد فقیه نباید دست از امارات بردارد.


اما چنین جمعى را در داستان‏هاى تاریخى نمى‏توان پذیرفت.و بر فرض که بپذیریم لا اقل باید سندى داشته باشیم که اشاراتى و لو با جمال به رفت و آمد مکرر مهاجران مکه به حبشه داشته باشد.ما مى‏دانیم دسته‏اى از مهاجران حبشه پیش از هجرت،به مکه بازگشتند،و آن هنگامى بود که شنیدند و یا پیش خود تصور کردند،مردم مکه از مخالفت‏خود با پیغمبر دست‏برداشته‏اند. ابن هشام نام یک یک این مهاجران و تیره آنان را نوشته است.در هیچ سندى کوچکترین اشارتى به بازگشت جعفر بن ابى طالب و یا زن او اسماء بنت عمیس نیست.


آنگاه اگر امروز مسافرت از حجاز به حبشه از راه پیمودن عرض دریاى سرخ آسان باشد،دلیل نمى‏شود که هزار و چهار صد سال پیش هم چنین آسان بوده است.کسانى که از بیم جان و یا آزار جسمانى به کشورى بیگانه پناه بردند مانند بازرگان یا سیاحت پیشه‏اى نبودند که پیوسته از نقطه‏اى به نقطه دیگر مى‏رود.


از اینها گذشته ما سندى از قرن دوم هجرى در دست داریم که داستان هجرت اسماء بنت عمیس را بتفصیل تمام نوشته است.این سند کتاب نسب قریش نوشته ابو عبد الله مصعب بن عبد الله بن مصعب زبیرى است.کتاب مصعب جنبه تبلیغاتى ندارد.گزارشى دقیق است که از روى روایتهاى دست اول نوشته شده وى درباره اسماء چنین نویسد:


«چون جعفر بن ابى طالب به حبشه رفت زن خود اسماء بنت عمیس را همراه خویش برد اسماء در حبشه،عبد الله،محمد و عون را براى او زاد.چند روز پس از زادن عبد الله براى نجاشى نیز فرزندى زاده شد،کس نزد جعفر فرستاد که:


-پسرت را چه نامیده‏اند؟


-عبد الله!


نجاشى فرزند خود را عبد الله نامید،و اسماء شیر دادن او را بعهده گرفت و بدین جهت نزد نجاشى منزلتى یافت،چون جعفر با مسافران دو کشتى عازم بازگشت‏شد،اسماء دختر عمیس و فرزندانش را که در حبشه زاده بودند،با خود برداشت و به مدینه آمدند و در مدینه بودند تا آنکه جعفر به موته رفت و در آنجا شهید شد. (11) این سند دیرینه‏ترین و در عین حال روشن‏ترین ماخذ درباره اسماء بنت عمیس است و ما مى‏دانیم جعفر بسال هفتم هجرت پس از فتح خیبر بمدینه آمد.


نیز داستان هجرت جعفر جزء دومین دسته مهاجران،در سیره ابن هشام (12) و انساب الاشراف بلاذرى آمده است.بلاذرى نویسد:


جعفر با زن خود اسماء بنت عمیس جزء دومین دسته بود و در حبشه ماند،ابو طالب در زندگانى خود هزینه او را مى‏فرستاد.سپس با گروهى از مسلمانان پس از فتح خیبر بمدینه بازگشت. (13)


پس روایاتى را که حاضر بودن اسماء را در مکه بهنگام مرگ خدیجه و یا بودن او را در مدینه بشب عروسى فاطمه (ع) متذکراند،باید مبتنى بر تخلیط حادثه‏ها با یکدیگر و شبیه دانستن نام شخصى با دیگرى دانست.چنین اشتباهات در چنان گزارش ها فراوان دیده مى‏شود.


سه روز پس از عروسى بدیدن دخترش مى‏رود.درباره زن و شوهر دعا مى‏کند.دیگر بار فضیلت‏هاى على (ع) را بر مى‏شمارد و بخانه بر مى‏گردد.اما چنان مى‏نماید که دورى دختر را، حتى در این مسافت کوتاه نمى‏تواند تحمل کند.سالهاست فاطمه شب و روز در کنارش بوده است.او علاوه بر آنکه دخترش بود،یاد خدیجه را براى او زنده نگاه میداشت.«چه کسى جاى خدیجه را مى‏گیرد؟!روزیکه مردم مرا دروغ‏گو خواندند مرا راستگو دانست.و هنگامى که همه مرا رها کردند دین خدا را با ایمان و مال خود یارى کرد» (14) مى‏خواست‏یادگار خدیجه پیوسته در کنارش باشد،اما او اکنون همسر على است و باید در خانه او بماند.اگر حجره‏اى نزدیک خانه خود براى آنان آماده کند خاطرش آسوده خواهد بود،اما ممکن است مسلمانان مدینه در زحمت‏بیفتند،سرانجام خواست عروس و داماد را در حجره خود جاى دهد.ولى این کارى دشوار است چه هم اکنون در خانه او دو زن (سوده و عایشه) بسر مى‏برند.حارثة بن نعمان آگاه مى‏شود و نزد پیغمبر مى‏آید:


-خانه‏هاى من همه بتو نزدیک است‏خود و هر چه دارم از آن توست.بخدا دوست‏تر دارم که مالم را بگیرى تا آنرا در دست من باقى بگذارى.


-خدا تو را پاداش بدهد.


از این روز فاطمه و على به یکى از خانه‏هاى حارثه منتقل میشوند. (15)


سالهاى دوم هجرت و اند سال پس از آن براى پیغمبر و مسلمانان،سالهاى سختى بود چه از جهت اوضاع سیاسى و چه از جهت‏شرائط اجتماعى و اقتصادى.روزى که پیمان مدینه بسته شد (16) ،یهودیان با آنکه از حقوق سیاسى و اجتماعى برخوردار بودند،بعللى که این کتاب تاب تفصیل آنرا ندارد، (17) دشمنى خود را با پیغمبر آغاز کردند و تا آنجا پیش رفتند که به حکم قرآن مسلمانان به یکباره رابطه خود را با آنان بریدند.تغییر قبله از مسجد اقصى به خانه کعبه کینه آنانرا با پیغمبر بیشتر کرد.دسته دیگرى نیز در یثرب بسر مى‏بردند که زیر پوشش مسلمانى بزیان مسلمانان کار میکردند.


سرکرده آنان عبد الله بن ابى بن ابى سلول بود.این عبد الله پیش از رسیدن پیغمبر به مدینه سوداى حکومت‏شهر را در سر داشت و مقدمات ریاست او را نیز آماده کرده بودند لیکن هجرت پیغمبر از مکه بدانجا او را از این بزرگى محروم ساخت.


عبد الله و کسان او بظاهر مسلمان شدند و جانب پیغمبر را گرفتند،لیکن دل آنان با او نبود. بخصوص شخص عبد الله که هر گاه فرصتى دست مى‏داد ضربتى کارى باسلام و مسلمانان مى‏زد،چنانکه با عقب نشینى در جنگ احد عامل شکست مسلمانان گشت.حادثه رجیع و بئر معونه (18) را نیز که در آن بیش از چهل تن از زبده مسلمانان به شهادت رسیدند،زبان دشمنان را دراز ساخت.و قبیله‏هاى دنیا طلب خود را بدشمنان اسلام بستند.


شرایط اقتصادى نیز دشوار بود،مسلمانان مدینه و انصار تا آنجا که مى‏توانستند از همراهى با مهاجران دریغ نمى‏کردند،بلکه با همه تنگدستى آنانرا بر خود مقدم میداشتند.اما مگر توان مالى مشتى کشاورز و کاسب خرده پا چه اندازه است؟غنیمت‏هاى جنگى هم رقمى نبود که نیاز نو مسلمانان را بر طرف کند و محمد (ص) که هدایت و ریاست این مردم را بعهده داشت، آنانرا بر خود و خویشاوندان و بستگان خود مقدم مى‏داشت.اگر گشایشى در کار پیدا مى‏شد حق مستمندان مهاجر و انصار بود.این درس را قرآن بدو و خاندانش آموخته است.اگر خدا را دوست مى‏دارند باید لقمه را از گلوى خود ببرند و به گدایان،یتیمان و اسیران بخورانند بى آنکه بر آنان منتى نهند.و بدانند که این لقمه حق آن مستمندان است.حقى که خدا براى آنان معین فرموده در مقابل پرداخت این حق نباید چشم پاداش و یا سپاس داشته باشند.پاداش این کار نیک را در جهان دیگر خواهند گرفت.روزیکه همه چهره‏ها ترش و در هم رفته است، چهره آنان شاداب و لبهاى ایشان خندان خواهد بود. (19)


مسلم است که على پسر عموى پیغمبر و فاطمه دختر او در انجام دادن این فرمان سزاوارتر از دیگران بودند.این آیه‏ها در خانه آنان و بر آنان نازل شده است.در اجراى همین دستور اخلاقى بود که این زن و شوهر بیش از توان انسان معمولى بر خود سخت گرفتند.چهل سال پس از این تاریخ هنگامى که على دیده از این جهان پر رنج فرو بست و بجوار رحمت پروردگار رفت،با آنکه پنجسال آخر زندگانى را در حکومت‏بر جهان اسلام بسر برده بود،فرزندش حسن (ع) در نخستین خطبه خود او را چنین ستود:«مردم!دوش مردى بجوار خدا رفت که از پیشینیان کسى بر او سبقت نگرفت و از پسینیان کسى بپاى او نخواهد رسید.چون پیغمبر او را به ماموریتى مى‏فرستاد جبرئیل از سوى راست و میکائیل از سوى چپ او را نگهبان بودند تا پیروز برگردد.آنچه از او بجا مانده هفتصد درم است‏»این سند نوشته ابن سعد در کتاب الطبقات الکبرى و از قدیم‏ترین اسناد تاریخى و مورد استناد همه تاریخ نویسان است.


ابن عبد ربه اندلسى که در آغاز سده چهارم مرده و کتاب او در پایان سده سوم نوشته شده، مانده از او را سیصد درهم نوشته است (21) .


بسیار بى انصافى است که کسى بگمان خود و یا براى گمراه ساختن مردمان ناآگاه،کتابى بنویسد و بخواهد اسلام را از دیدگاه فلسفه بشناساند آنگاه باتکاء ترجمه‏اى غلط از ماخذى متاخر و چند قرن پس از ابن سعد و ابن عبد ربه،على را سرمایه‏دار زمان خود معرفى کند.


این بى انصافان که براهنمائى اندیشه کوتاه بین مى‏خواهند هر حادثه‏اى را با تاویل‏هاى نادرست و دور از ذهن و منطق علمى،بر دریافت‏هاى غلط خویش منطبق سازند،این رنج مختصر را هم بر خود هموار نمى‏کنند که نخست همه اسناد را بررسى نمایند آنگاه آنرا طبقه‏بندى کنند و سپس با روشى که همه تاریخ نویسان بدان آشنا هستند درست را از نادرست جدا سازند.نمى‏توانند یا نمى‏خواهند خدا مى‏داند «و من یضلل الله فماله من هاد» (22) .


پى‏نوشتها:


1.همگان دیگر کسان را براى خود مى‏خواهند جز تو که خود را براى دیگر کسان مى‏خواهى. (متنبى.دیوان ص 190 ج 3) .


2.نگاه کنید به نامه امیر المؤمنین على علیه السلام به عثمان بن حنیف (نهج البلاغه ص 50 ج 4) .


3.کشف الغمة ج 1 ص 363.


4.همان کتاب 351.


5.حلیة الاولیاء ج 2 ص 75.


6.رک.ابن هشام ج 1 ص 345 و ابن سعد ج 8 ص 205.


7.ابن هشام ج 3 ص 414.


8.حلیة الاولیاء ج 2 ص 74-75.


9.فاطمة الزهراء من المهد الى اللحد.


10.ج 2 ص 204.


11.نسب قریش ص 81.


12.ج 1 ص 345.


13.ص 198.


14.بحار ج 43 ص 131 و رک ص 21 این کتاب.


15.ابن سعد،طبقات ج 8 ص 14 و رجوع شود به الاصابة ج 8 ص 158 بخش یک و الاخبار الموفقیات ص 376.


16.رجوع کنید به تحلیلى از تاریخ اسلام،از نویسنده.ص 39-53.


17.رجوع شود به تحلیلى از تاریخ اسلام نوشته مؤلف ص 55.


18.خلاصه حادثه رجیع اینکه نمایندگانى از طائفه کنانه نزد پیغمبر آمدند،و از او خواستند، کسانى را به قبیله آنان بفرستد تا احکام اسلام را بدیشان بیاموزند پیغمبر شش تن از مسلمانان را همراه آنان کرد،ولى آنان در موضعى بنام رجیع بر این شش تن حمله بردند،چهار تن را کشتند و دو تن دیگر را به مشرکان مکه تسلیم کردند و آن دو تن در آنجا بکین کشتگان قریش در بدر کشته شدند در حادثه بئر معونه سى و هشت تن نمایندگان پیغمبر به شهادت رسیدند.


19.سورده دهر آیات 8-11.


20.الطبقات ج 3 ص 26.


21.العقد الفرید ج 5 ص 103.


22.الرعد:33.


  
  

نمایش‌های مذهبی در ایام فاطمیه در همدان برگزار می‌شود


     
معاون امور هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی همدان هم‌چنین از برگزاری نمایش‌های ارزشی در ایام فاطمیه در همدان خبر داد و خاطرنشان کرد: هم‌زمانی روز تئاتر با ایام فاطمیه فرصت مناسبی است که هنرمندان عرصه تئاتر به اجرای نمایش‌های مذهبی خود بپردازند.


گروه فرهنگ و هنر: معاون امور هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان همدان، از برگزاری نمایش های ارزشی و مذهبی در ایام فاطمیه خبر داد.
«محمدعلی فرجی»، معاون امور هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی همدان در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ایران (ایکنا) شعبه همدان، ضمن بیان مطلب فوق افزود: هفتم فروردین‌ماه روز جهانی تئاتر است که به دلیل تعطیلات نوروزی روز تئاتر در اردیبهشت‌ماه در کشور برگزار می‌شود.
وی اضافه کرد: از آن‌جا که روز تئاتر در این استان هم‌زمان با ایام فاطمیه است به همین منظور نمایشی به مدت زمان 10 تا 15 دقیقه به مناسبت شهادت بانوی دو عالم، حضرت فاطمه(س) اجرا می‌شود.
فرجی خاطرنشان کرد: اجرای نی‌نوازی، قرائت پیام وزیر ارشاد و تجلیل از پیشکسوتان عرصه تئاتر از جمله برنامه‌های روز تئاتر در همدان است.
وی ادامه داد: مراسم روز تئاتر با هدف ایجاد همبستگی تئاتر کشور با جهان و انتقال فرهنگی برگزار می‌شود.
معاون امور هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی همدان هم‌چنین از برگزاری نمایش‌های ارزشی در ایام فاطمیه در همدان خبر داد و خاطرنشان کرد: هم‌زمانی روز تئاتر با ایام فاطمیه فرصت مناسبی است که هنرمندان عرصه تئاتر به اجرای نمایش‌های مذهبی خود بپردازند.
آیین روز تئاتر بیست و پنجم اردیبهشت در فرهنگسرای بوعلی همدان برگزار می‌شود.


  
  

علی از دست داده کوثرش را              

                    شکسته سنگ کی بال و پرش را

درون خانه بی زهرا نشسته


                    به روی خود در کاشانه بسته


بسان ماه از دم حاله دارد


                    عزای یار هجده ساله دارد


به آه و ناله و غم خو گرفته

       بزاری در بغل زانو گرفته


  

قطعه گم شده ای از پر پرواز کم است

                     یازده بار شمردیم و یکی باز کم است

این همه آب که جاریست ، نه اقیانوس است

     عرق شرم زمین است که سرباز کم است


  

خطبه فدکیه تفسیرى بر آیات قرآن کریم(3)

متن خطبه فدکیه

حضرت زهرا علیهاالسلام

حضرت زهرا علیهاالسلام پس از معرفى خود در این قسمت به عنوان دختر رسول خدا، درباره شیوه زندگى مردم در زمان ظهور پیامبر خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و روش برخورد آن حضرت با این اوضاع، با استشهاد به آیه «لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنفُسِکُم» (توبه/ 128) مى‏فرماید: پیامبرى از خود شما برایتان آمد که آنچه شما را به زحمت مى‏انداخت بر او دشوار بود، نسبت به (خیر و صلاح) شما علاقه شدید داشت، و به ایمان‏آورندگان مهربان و دلسوز بود. سپس در تبیین آیه مزبور ادامه مى‏دهد: «... آن حضرت رسالت خویش را ابلاغ و بیم و انذار و اندرز خود را اظهار و از مسلک و روش مشرکان برکنار بود، کمر آنان را شکست و حلقوم ایشان را فشرد و با حکمت و پند نیکو، ایشان را به راه پروردگارش دعوت نمود، بت‏ها را شکست و گردن‏فرازان را سرکوب کرد تا آنکه جمع ایشان شکست خورده پا به فرار گذاشتند.»

ابن ابى الحدید نیز ضمن ذکر روایاتى مى‏نویسد: «مردم مى‏پندارند که نزاع فاطمه با ابوبکر در دو چیز بوده: در میراث و در نحله. من در احادیث یافتم که آن حضرت در مسئله سومى با او نزاع داشته و ابوبکر او را از آنها نیز منع کرده بود که عبارت بود از سهم ذوى القربى.»

آن‏گاه با اشاره به مسلمانان و حق‏خواهى ایشان در آن دوران سخت ایمان آوردن، مى‏فرماید: «شما به همراه سپیدرویان پاک‎نهاد، گویاى کلمه اخلاص شدید، و حال آن که «کنتم على شَفا حُفرةٍ مِن النارِ» (آل عمران/ 103) بر لبه پرتگاه جهنم بودید. به خاطر ضعف و ناتوانى شما، هر کس از راه مى‏رسید مى‏توانست شما را نابود کند، جرعه‏اى براى هر تشنه و طعمه‏اى براى هر گرسنه و آتش‏گیره هر شعله‏اى بودید، زیر پاى دیگران له شده بودید، آب‏هاى گندیده مى‏آشامیدید و برگ درختان مى‏چیدید، ذلیل و توسرى خور بودید.» سپس به آیه «تَخَافُونَ أَن یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ» (انفال/ 26) اشاره مى‏نماید که «شما وحشت داشتید دیگران از اطراف به شما هجوم آورند، و خداوند به واسطه فیض وجود رسول خدا، شما را از آن گرفتارى‏ها نجات داد.»

و سپس اشاره مى‏فرماید: شما را از کلیه گرفتارى‏هاى دیگر نیز در هر زمان رهانید» و به آیه «کُلَّمَا أَوْ قَدُواْ نَارًا لِّلْحَرْبِ أَطْفَأَهَا اللهُ» (مائده/ 64) استناد مى‏جوید.

علاّمه مظفّر در دلائل الصدق آورده است: «حضرت زهرا حق چهارمى نیز داشت که مربوط به خمس غنایمى بود که پس از پیامبر حادث مى‏گردیدند؛ چون ابوبکر، همان‏گونه که خمس اهل بیت علیهم‏السلام را ـ که در زمان رسول خدا (مانند خمس خیبر) مالک شده بودند ـ گرفته بود، آنها را از خمس غنایمى که پس از آن حضرت حادث شده بود نیز منع کرد و حضرت زهرا علیهاالسلام درباره آنها نیز با او به نزاع پرداخت و اخبار در این مورد بسیارند.»

پس از فرمایش‏هاى دیگرى، به طرح فتنه‏ها و بروز نفاق‏ها پس از رسول خدا و سرگشتگى مردم و حیرت ایشان مى‏پردازد و با آیه «أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُواْ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِین» (توبه/ 49) وقایع را شرح مى‏دهد و به پشت سر انداختن قرآن و بازگشت به جاهلیت نویدشان مى‏دهد و آن را جایگزین بدى مى‏خواند: «بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلا» (کهف/50) و چنین کارى را خسران تفسیر مى‏نماید: «وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الإِسْلاَمِ دِینًا فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِی الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِین» (آل عمران/ 85) و آن‏گاه پس از توضیحات دیگرى از این واقعه، به مسئله قطعى ارث خویش از پیامبر اشاره کرده، مى‏فرماید: شما پنداشته‏اید که ما ارثى نمى‏بریم؟ «أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللهِ حُکْمًا لِّقَوْمٍ یُوقِنُون» (مائده/50) آیا از دستورات دوران جاهلیت پیروی مى‏کنند؟ براى مردمى که باور دارند، چه کسى از خداوند بهتر دستور مى‏دهد و داورى مى‏کند؟

حضرت زهرا علیهاالسلام
زکریّا علیه‏السلام از خداوند درخواست کرد که از فرزندانش کسى را وارث او قرار دهد که وجود وى مانع و حاجب از دیگر افراد خویشاوند و فامیل و پسر عموهایش باشد و این ممنوعیت تنها با میراث اموال مناسبت دارد و معنا ندارد که بخواهد موالى و خویشاوندانش را از علم و نبوّت مانع شود.

سپس مستقیما جانب خطاب را به ابوبکر نموده، مى‏فرماید: «... اى پسر ابى قحافه! آیا در کتاب خداوند آمده است که تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارث نبرم؟ تو مطلب ناروا و سخن نامناسبى گفته‏اى: «لقد جِئتَ شیئا فریّا» آن‏گاه به وراثت حضرت سلیمان از داود علیهماالسلام اشاره فرموده، مى‏گوید: «وَ وَرِثَ سُلَیَْمانُ دَاوُود» (نمل/ 16) و سلیمان از داود ارث برد، و به ذکر داستان یحیى بن زکریّا اشاره مى‏فرماید که گفت: «... فَهَبْ لی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب» (مریم/ 5ـ 6)؛ پروردگارا! از سوى خودت، به جانشینى به من ببخش که از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد.

در ادامه، به آیات ذیل استناد مى‏جوید:«وَ اُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ اَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ الله» (انفال/ 75)؛ و خویشاوندان برخى نسبت به برخى دیگر در کتاب خدا مقدّم مى‏باشند. «یُوصِیکُمُ اللهُ فِی اَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْن» (نساء/11) و خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش مى‏کند که پسر دو برابر دختر سهم ببرد و «اِن تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَى الْمُتَّقِین» (بقره/ 18) اگر مالى از خود جاى گذاشت، براى پدر و مادر و خویشاوندان به گونه خیر و شناخته شده و معروف وصیت کند و این براى پرهیزگاران کارى درست و شایسته است. و ادامه مى‏دهد: شما پنداشته‏اید که من بهره‏اى نداشته، از پدرم ارث نمى‏برم و هیچ رابطه و پیوندى بین ما نیست؛ در همین زمینه، با اقتباس از آیه 67 سوره انعام و آیه 39 سوره هود مى‏فرماید: «شما خود را نسبت به عام و خاص قرآن، از پدر و پسرعمویم داناتر مى‏دانید. پس (این شما و این فدک که) همچون شتر مهار کشیده و بار کرده در اختیار شما باشد و روز واپسین و رستاخیز تو و آن (فدک) با هم روبه‏رو خواهید شد ... «لِکُلِّ نَبَإٍ مُّسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُون»؛ «مَن یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذَابٌ مُّقِیم»؛ هر رویدادى را جایگاهى است و به زودى خواهید دانست که بر چه کسى عذاب خوارکننده فرود آمده، شکنجه‏اى پایدار وارد خواهد شد. همچون قصّه گناه‏کاران نوح، هم غرق مى‏شوید و هم عذابى جاودانه در انتظارتان است.

پس از استدلال به آیات مربوط به ارث پیامبران، حضرت به عموم آیات مربوط به ارث و عموم آیه «وصیت» استدلال نموده و تخصیص این آیات را بدون دلیل شرعى از کتاب و سنّت، کارى زشت برشمرده، با لحن و بیان کوبنده‏اى این تخصیصِ بى‏جهت را بر آنان ایراد گرفته، چنین فرمود: «آیا خداوند درباره شما آیه مخصوصى نازل کرده که پدرم را با آن آیه از این عموم خارج کرده باشد.» و با این استفهام انکارى، وجود مخصّص را در قرآن مجید نفى کرده، آن‏گاه مى‏فرماید: «و یا آن که شما از پدرم و از پسرعمویم، در فهم عموم و خصوص قرآن آگاه‏تر و داناترید؟»
حضرت زهرا علیهاالسلام

آن حضرت از بازگشت مردم پس از رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله شکوه مى‏کند که «وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِن مَاتَ أَوْ قُتِلَ انقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِکُمْ وَ مَن یَنقَلِبْ عَلَىَ عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللهَ شَیْئًا وَ سَیَجْزِی اللهُ الشَّاکِرِین» (آل‏عمران/144)؛ محمّد صلى‏الله‏علیه‏و‏آله فرستاده کسى است که پیش از او نیز فرستادگانى آمده‏اند. آیا گر بمیرد یا کشته شود شما به گذشته خود برمى‏گردید؟ و هر کس به گذشته خود برگردد هرگز زیانى به خداوند وارد نیاورده است و به زودى خداوند سپاس‏گزاران را پاداش خواهد داد. و فریاد برمى‏آورد: «اى قوم اوس و خزرج! آیا میراث پدرم بلعیده شود، در حالى که شما مرا مى‏بینید و صداى مرا مى‏شنوید و آغاز و فرجام کار به شما برمى‏گردد و زمام امور در دست شماست؟» و با شِکوه از پنهان‏کارى مردم و چشم‏پوشى آنان از حق و انحراف از راه راست، با استناد به آیه «اَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَکَثُواْ أَیْمَانَهُمْ وَ هَمُّواْ بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ وَ هُم بَدَؤُوکُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ أَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللهُ أَحَقُّ أَن تَخْشَوْهُ إِن کُنتُم مُّؤُمِنِین» (توبه/13) مى‏فرماید: آیا با مردمى که پیمان‏هاى خود را شکسته و براى بیرون کردن پیامبر تصمیم گرفته‏اند نمى‏جنگید، با آن که جنگ را آغاز کرده‏اند؟ آیا از آنان مى‏ترسید با این که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر ایمان آورده و دین را باور کرده‏اید؟ (1)

در ادامه بیانات تند و گزنده خطبه، حضرت زهرا علیهاالسلام رفاه‏طلبى و تمایل به زندگى راحت را عامل این چرخش دانسته، مى‏فرماید:«إِن تَکْفُرُواْ أَنتُمْ وَ مَن فِی الأَرْضِ جَمِیعًا فَإِنَّ اللهَ لَغَنِیٌّ حَمِیدٌ» (ابراهیم/8) اگر شما و همه کسانى که در روى زمین زندگى مى‏کنند کافر شوید، بدانید که خداوند بى‏نیاز و ستوده است. و با خشم اظهار مى‏دارد: «این سخنان خروشى بودند که از جان برآمد و آهى بودند که از خشم من برخاستند و از بى‏تابى و توان‏فرسایى من حکایت مى‏کردند ...

در این گفت‏وگو، حق‏خواهى و ادعاى مالکیت زمینى مطرح است که غصب آن نقطه آغاز حمله به شخصیت معنوى و مادى اهل بیت علیهم‏السلام بود و نشان از موضع‏گیرى مستبدّانه خلیفه چند روزه در برخورد با هر نوع مخالفت در مقابله با خلافت جدید داشت و از این‏رو، قدرتمندترین و سرشناس‏ترین مخالفان به عنوان اولین مقابله‏گران سقیفه را انتخاب کرد تا همه مسلمانان پس از آن عبرت گرفته، توان هر نوع سرکشى و تمرّدى را از دست بدهند.
حضرت زهرا علیهاالسلام

آنچه را شما انجام مى‏دهید پیش‏روى پروردگار است و او ناظر و بینا: «وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ» (شعراء/227) و به زودى ستمکاران خواهند دانست به چه جایگاهى بازگشت مى‏کنند! و ادامه مى‏دهد: «من دختر پیامبر، هشداردهنده شمایم که شما را از عذاب سرسخت پیش ‏رویتان بیم مى‏داد. «فاعلَموا إِنَّا عَامِلُونَ وَانتَظِرُوا إِنَّا مُنتَظِرُون» (اقتباس از آیات 121 و 122 سوره هود)؛ پس هر کارى مى‏خواهید انجام دهید که ما هم کار خود را انجام خواهیم داد و چشم به راه باشید که ما هم منتظریم.

در این فراز از سخن، ابوبکر با دل‏جویى و آرامش تلاش مى‏کند تا حضرت را از خشم فرونشاند و در عین حال، حکم خویش را در مورد «فدک» و اموال باقى مانده از رسول خدا ابراز نماید؛ مى‏گوید: «ما آنچه را که شما در نظر دارید، در راه خرید اسلحه و ساز و برگ جنگى خرج کرده‏ایم تا به وسیله آنها، مسلمانان با کافران هماورد باشند.» آن‏گاه در این تصمیم‏گیرى به اجماع عموم مسلمانان تکیه کرد و از این که نمى‏تواند خلاف دستور پیامبر کارى کند و باید این اموال به ولىّ پس از وى سپرده شود، از اموال شخصى خویش پیش‏کش کرده، مى‏گوید: در آنچه در اختیار شخص من است و از اموال من به شمار مى‏رود، هر دستورى که بفرمایید اجرا مى‏شود. آیا شما صلاح مى‏دانید که من در این مورد، خلاف پدرت حضرت رسول صلى‏الله‏علیه‏و‏آله عمل کنم؟

در این هنگام، حضرت زهرا علیهاالسلام به خروش آمده، مى‏فرماید: «سبحان الله! ... هیچ‏گاه رسول خدا از کتاب خدا روى‏گردان و نسبت به احکام او مخالف نبود، بلکه پیرو قرآن و سوره‏هاى آن بود. آیا شما با نیرنگ و فریب، اجماع کرده، بهانه‏اى دروغین بر او بسته‏اید؟» و سپس به قرآن اشاره نموده، مى‏فرماید: «این کتاب خدا، که داورى دادگر است و بیان آن حل و فصل مى‏کند، مى‏فرماید: درخواست زکریّا از خداوند آن بود که به او فرزندى بدهد و گفت: «یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب» (مریم/6) و «وَ وَرِثَ سُلَیَْمانُ دَاوُود»(نمل/16) آن فرزند وارث من و آل یعقوب باشد و سلیمان از داود ارث برد.

بلکه کارهاى زشتتان بر دل‏هایتان نقش بسته، گوش‏ها و چشم‏هایتان را فراگرفته است. به چه جاى بدى برگشتید و به چه وضع بدى گرفتار شده‏اید! به چیز بدى اشاره کرده‏اید و به معاوضه نامناسب و بدى رضا داده‏اید! به خدا سوگند! هنگامى که پرده‏ها به یک سو زده شوند بارش را سنگین و پیامدش را خطرناک خواهید یافت و زیان و ضرر به دنبال خواهد داشت.
حضرت زهرا علیهاالسلام

بنابراین، خداوند متعال در آنچه توزیع و تقسیم کرده، سهم هر کسى را تعیین و مقدار واجب و حتمى از میراث را مشخص ساخته است. سهم پسران و دختران را به‏ گونه‏اى واضح و روشن بیان داشته، بهانه‏جویى یاوه‏سرایى را باطل ساخته و از بدگمانى و شبهه افراد وامانده در آینده جلوگیرى نموده است. نه، چنین نیست: «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِیلٌ وَاللهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُون» (یوسف/18)؛ بلکه شما خودتان را گول زده و نفوس شما کارى (قبیح) را برایتان با جلوه‏اى زیبا نمایش داده‏اند. و من بردبارى و صبرى نیکو خواهم کرد و بر آنچه شما توصیف مى‏کنید، از خداوند کمک مى‏جویم.»

در اینجا نیز ابوبکر به این بهانه که خلافت را مردم به گردن وى انداخته‏اند و بر آنان مستبدّانه حاکم نشده، مسلمانان را به داورى بین خود و حضرت فرامى‏خواند.

حضرت در آخرین فراز، با دلى آکنده از غم، مردم را به تدبّر در قرآن فراخوانده، مى‏فرماید: «اى مردم که شتابان به گفتار باطل روى آورده، کار زشت زیانبار را با دیده اغماض نگریسته، آن را پذیرفته‏اید! «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَى قُلُوبٍ أَقْفَالُهَا»(محمد/24) آیا در قرآن اندیشه نمى‏کنند (نمى‏کنید) یا این که بر دل‏هایشان (دل‏هایتان) قفل است؟ نه چنین است، «بَل رَانَ عَلى قلوبِکم» (اشاره به آیه 14 مطفّفین)، بلکه کارهاى زشتتان بر دل‏هایتان نقش بسته، گوش‏ها و چشم‏هایتان را فراگرفته است. به چه جاى بدى برگشتید و به چه وضع بدى گرفتار شده‏اید! به چیز بدى اشاره کرده‏اید و به معاوضه نامناسب و بدى رضا داده‏اید! به خدا سوگند! هنگامى که پرده‏ها به یک سو زده شوند بارش را سنگین و پیامدش را خطرناک خواهید یافت و زیان و ضرر به دنبال خواهد داشت.

در این هنگام، حضرت زهرا علیهاالسلام به خروش آمده، مى‏فرماید: «سبحان الله! ... هیچ‏گاه رسول خدا از کتاب خدا روى‏گردان و نسبت به احکام او مخالف نبود، بلکه پیرو قرآن و سوره‏هاى آن بود. آیا شما با نیرنگ و فریب، اجماع کرده، بهانه‏اى دروغین بر او بسته‏اید؟»
حضرت زهرا علیهاالسلام

سپس در آخرین فرمایش‏هاى خویش، با تکیه بر دو آیه از قرآن کریم، مى‏فرماید: «وَ بَدَا لَهُم مِنَ اللَهِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ»(زمر/47)؛ «وَ خَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُون» (غافر/78)؛ و از پروردگارتان آنچه را که حساب نمى‏کردید و به ذهنتان نمى‏آمد، برایتان آشکار خواهد شد و در آن هنگام، آنها که بر باطل هستند، زیان خواهند دید. و در انتها، با سرودن اشعارى خطاب به رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله، به منزل برگشت. (2) 

در این گفت‏وگو، حق‏خواهى و ادعاى مالکیت زمینى مطرح است که غصب آن نقطه آغاز حمله به شخصیت معنوى و مادى اهل بیت علیهم‏السلام بود و نشان از موضع‏گیرى مستبدّانه خلیفه چند روزه در برخورد با هر نوع مخالفت در مقابله با خلافت جدید داشت و از این‏رو، قدرتمندترین و سرشناس‏ترین مخالفان به عنوان اولین مقابله‏گران سقیفه را انتخاب کرد تا همه مسلمانان پس از آن عبرت گرفته، توان هر نوع سرکشى و تمرّدى را از دست بدهند. بدین‏روى، حضرت زهرا علیهاالسلام به عنوان مدافع امامت حضرت على علیه‏السلام و حق ارث خویش، باید به چیزى استناد کند که فصل‏الخطاب همه رویارویى‏ها بوده و غیر قابل انکار باشد. او به قرآن مجید استناد کرده، مضمون کامل کلام را در اقتباس یا استشهاد از آیات برمى‏گزیند و این، هم به معناى اعلام یک رویارویى باطنى و درونى با عنصر حکومتى حاضر است و هم به معناى کشف موضوع پشت سر انداختن قرآن توسط حاکمان وقت، و همه مسلمانان را به تأمّلى سخت بر تفسیر مجدّد آیات دعوت مى‏نماید.

حضرت با خشم اظهار مى‏دارد: «این سخنان خروشى بودند که از جان برآمد و آهى بودند که از خشم من برخاستند و از بى‏تابى و توان‏فرسایى من حکایت مى‏کردند ... آنچه را شما انجام مى‏دهید پیش‏روى پروردگار است و او ناظر و بینا.

علاّمه سید شرف الدین در تحلیل مفصّلى از این خطبه، به رموز تفسیرى آن پرداخته، چگونگى تفسیر هر یک از آیات مطرح شده را بیان مى‏نماید. وى در بخشى از این تبیین آورده است: «ببینید چگونه در آغاز، بر اثر گذاردن پیامبران، به دو آیه مربوط به داود و زکریّا علیهماالسلام، به صراحت در ارث‏گذارى آن دو استدلال مى‏کند، و به جان خود سوگند که آن حضرت بر خلاف دیگر کسانى که مدت‏ها پس از نزول قرآن پا به عرصه گیتى نهاده‏اند، ارث را در این آیات شریفه مربوط به ارث حکمت و پیامبرى دانسته، نه ارث در اموال، و معناى مجازى را بدان دلیل بر معناى حقیقى مقدّم داشته که نسبت به فهم آیات قرآن داناتر و اعلم بوده که اگر این تصرف و دخالت در معناى حقیقى لفظ بدون دلیل جایز بود، ابوبکر و یا دیگر کسانى که در آن روزها طرفدار او بودند نیز مى‏توانستند بدین‏گونه پاسخ حضرت زهرا علیهاالسلام را بدهند؛ با این که آنان چنین پاسخى را به آن حضرت ندادند. علاوه بر این، در اینجا قرائت دیگرى نیز موجود است که مى‏گوید: مقصود از ارث، ارث در اموال است.»(3)

حضرت زهرا علیهاالسلام

پس از استدلال به آیات مربوط به ارث پیامبران، حضرت به عموم آیات مربوط به ارث و عموم آیه «وصیت» استدلال نموده و تخصیص این آیات را بدون دلیل شرعى از کتاب و سنّت، کارى زشت برشمرده، با لحن و بیان کوبنده‏اى این تخصیصِ بى‏جهت را بر آنان ایراد گرفته، چنین فرمود: «آیا خداوند درباره شما آیه مخصوصى نازل کرده که پدرم را با آن آیه از این عموم خارج کرده باشد.» و با این استفهام انکارى، وجود مخصّص را در قرآن مجید نفى کرده، آن‏گاه مى‏فرماید: «و یا آن که شما از پدرم و از پسرعمویم، در فهم عموم و خصوص قرآن آگاه‏تر و داناترید؟»

سپس مستقیما جانب خطاب را به ابوبکر نموده، مى‏فرماید: «... اى پسر ابى قحافه! آیا در کتاب خداوند آمده است که تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارث نبرم؟ تو مطلب ناروا و سخن نامناسبى گفته‏اى: «لقد جِئتَ شیئا فریّا» آن‏گاه به وراثت حضرت سلیمان از داود علیهماالسلام اشاره فرموده، مى‏گوید: «وَ وَرِثَ سُلَیَْمانُ دَاوُود» (نمل/ 16) و سلیمان از داود ارث برد، و به ذکر داستان یحیى بن زکریّا اشاره مى‏فرماید که گفت: «... فَهَبْ لی مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب» (مریم/ 5ـ 6)؛ پروردگارا! از سوى خودت، به جانشینى به من ببخش که از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد.

با این پرسش توبیخى، وجود مخصّص را در سنّت، بلکه مطلق وجود مخصّص را منتفى دانسته است؛ زیرا اگر مخصّصى وجود مى‏داشت رسول خدا و یا جانشین آن حضرت به او فهمانیده، بیان مى‏کردند و نمى‏توان گفت که آنان نمى‏دانستند و از وجود مخصّص خبر نداشتند و یا در بیان این مسئله به آن‏ حضرت کوتاهى کرده‏اند؛ زیرا در آن صورت، تفریط و اهمال در بیان حکم الهى و کتمان حق و وادار کردن به جهل و در معرض بازداشتن او از جدال و درگیرى و کینه‏توزى و دشمنى بى‏جهت و بیهوده لازم مى‏آید که همگى اینها در مورد پیامبران الهى و جانشینانشان محال و ممتنع مى‏باشند.»

وى سپس نتیجه‏گیرى نموده، مى‏گوید: «براى حضرت زهرا، فقط یک راه و یک سخن باقى مانده است که با گفتن آن کلمه، غیرت آنان را برانگیخت و با بلاغت و رسایى هرچه تمام‏تر در گفتارش، جوش و خروش در آنان ایجاد کرد و آن جمله این بود که فرمود: "... یا این که مى‏گویید: اهل دو آیین از یکدیگر ارث نمى‏برند!" که مى‏خواست با این جمله، بفهماند عموم آیه ارث با آنچه شما ادّعا مى‏کنید، تخصیص نمى‏خورد، مگر این که بخواهید به جمله آن حضرت که فرمود: "اهل دو ملت و دو آیین مختلف از یکدیگر ارث نمى‏برند." استناد کنید و بنابراین، آیا به چنین کلامى لب مى‏گشایید و چنین جمله‏اى را خواهید گفت؟ آیا مى‏توانید بگویید که من از امّت اسلامى نیستم و در زمره مسلمانان به شمار نمى‏آیم و از این نظر، حق ارث ندارم و با این حساب، براى کار خود، که مرا از ارث محروم ساخته‏اید، حجت و دلیلى دارید که در این صورت، باید گفت: «اِنّا لِلّه و اِنّا اِلیهِ راجعونَ».»(4) 

حضرت زهرا علیهاالسلام

علاّمه امینى نیز در تحلیلى از این خطبه، بر آیات وارد شده تفسیرى نموده‏اند که «معلوم است که حقیقت میراث عبارت از انتقال مال موروث به وارث پس از مرگ او به حکم خداوند متعال است. حمل آیه بر علم و نبوّت ـ چنان ‏که اهل سنّت انجام داده‏اند ـ بر خلاف آیه شریفه است؛ زیرا نبوّت و علم به ارث نمى‏رسند. نبوّت دایر مدار مصالح عمومى است و از روز نخست آفرینش، در پیشگاه پروردگار مشخص و معیّن گشته و خداوند داناتر است که رسالت و مأموریت خود را در چه کسى و در چه جایى قرار دهد؛ نسبت و وراثت دخالتى در آن ندارد. همان‏گونه که دعا و درخواست از خداوند اثرى براى گزینش و اختیار الهى ندارد، علم نیز متوقف بر آموزش و فراگیرى است و مربوط به کسى مى‏شود که خود را در معرض آن قرار دهد.

به خاطر ضعف و ناتوانى شما، هر کس از راه مى‏رسید مى‏توانست شما را نابود کند، جرعه‏اى براى هر تشنه و طعمه‏اى براى هر گرسنه و آتش‏گیره هر شعله‏اى بودید، زیر پاى دیگران له شده بودید، آب‏هاى گندیده مى‏آشامیدید و برگ درختان مى‏چیدید، ذلیل و توسرى خور بودید.

علاوه بر این، زکریّا علیه‏السلام از خداوند درخواست کرد که از فرزندانش کسى را وارث او قرار دهد که وجود وى مانع و حاجب از دیگر افراد خویشاوند و فامیل و پسر عموهایش باشد و این ممنوعیت تنها با میراث اموال مناسبت دارد و معنا ندارد که بخواهد موالى و خویشاوندانش را از علم و نبوّت مانع شود.

وى در ادامه مى‏گوید: «نکته دیگر این که شرط کرد که این ولى و وارث مورد پسند باشد، در آنجا که گفت: «واجعلهُ ربِّ رضیا»،(مریم/6) و این درخواست پسندیده بودن با نبوّت و رسالت سازگار نیست؛ زیرا عصمت و تقدّس در ویژگى‏هاى نفسانى و ملکات روحى هیچ‏گاه از پیامبران جدا نیست و بنابراین، درخواست این خصوصیت بى‏معنا و بیهوده است.

... و اما این که حکم مخصوص حضرت رسول باشد، این سخن مستلزم آن است که عموم آیات ارث را تخصیص بزنیم؛ مانند آیات «یُوصِیکُمُ اللهُ فِی اَوْلاَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنثَیَیْن» (نساء/11)؛ «وَ أُوْلُواْ الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ الله» (انفال/75)؛ «إِن تَرَکَ خَیْرًا الْوَصِیَّةُ لِلْوَالِدَیْنِ وَالأقْرَبِینَ بِالْمَعْرُوف.» (بقره/180)

قرآن مجید را جز با دلیل ثابت و مسلّم نمى‏توان تخصیص زد و خبر واحدى که عمل به ظاهر آن به خاطر مخالفتش با سیره تمام پیامبران گذشته امکان ندارد، نمى‏تواند مخصّص عموم آیات ارث باشد.(5)

ابن ابى الحدید نیز ضمن ذکر روایاتى مى‏نویسد: «مردم مى‏پندارند که نزاع فاطمه با ابوبکر در دو چیز بوده: در میراث و در نحله. من در احادیث یافتم که آن حضرت در مسئله سومى با او نزاع داشته و ابوبکر او را از آنها نیز منع کرده بود که عبارت بود از سهم ذوى القربى.»(6)  

علاّمه مظفّر در دلائل الصدق آورده است: «حضرت زهرا حق چهارمى نیز داشت که مربوط به خمس غنایمى بود که پس از پیامبر حادث مى‏گردیدند؛ چون ابوبکر، همان‏گونه که خمس اهل بیت علیهم‏السلام را ـ که در زمان رسول خدا (مانند خمس خیبر) مالک شده بودند ـ گرفته بود، آنها را از خمس غنایمى که پس از آن حضرت حادث شده بود نیز منع کرد و حضرت زهرا علیهاالسلام درباره آنها نیز با او به نزاع پرداخت و اخبار در این مورد بسیارند.»(7)   

 

پی‎نوشت‎ها:

1- علاّمه مجلسى ذیل این بخش از خطبه مى‏فرماید: «در بین مفسّران مشهور است که این آیه درباره آن عده یهودیانى نازل شد که پیمان خود را شکستند و با احزاب همکارى کردند و تصمیم گرفتند حضرت رسول را از مدینه بیرون کنند و به پیمان‏شکنى و جنگ پرداختند.» و ادامه مى‏دهد: «همچنین گفته شده است که درباره مشرکان قریش و اهالى مکّه نازل شده که پیمان خود را با پیامبر و مؤمنان، که قرار گذاشته بودند با دشمنان آنان همکارى نکنند (صلح حدیبیه)، شکستند و قبیله "بنى‏بکر" را علیه "خزاعه" یارى کردند و تصمیم گرفتند حضرت را از مکّه بیرون کنند. اینان در "دارالندوه" گرد آمدند و شیطان، که به صورت پیرمرد نجدى بر آنان ظاهر شده بود، آن‏ها را راهنمایى کرد ... .» در واقع، از آن زمان دشمنى و مخالفت با رسول خدا را آغاز نمودند و جنگ بدر و پیمان‏شکنى را از این زمان شروع کردند.

اما مقصود حضرت زهرا علیهاالسلام از مردمى که عهد و میثاق خود را شکستند، یا همان‏هایى هستند که در آیه شریفه از آنان نام‏برده شده است که در این صورت، بیان‏کننده وجوب جنگ با غاصبان خلافت و ربایندگان حق آن حضرت است که پیمان و عهدى را که با رسول خدا در مورد وصیت آن حضرت و نسبت به خویشاوندان و اهل بیتش بستند، نقض کردند؛ همان‏گونه که خداوند قتال با پیمان‏شکنان قریش را واجب فرموده بود، و یا اینکه مقصود حضرت زهرا علیهاالسلام جنگ با غاصبان حق اهل بیت علیهم‏السلام است و مقصود از پیمان‏شکنى آنان نقض همان عهدى بود که با رسول خدا بسته بودند که از آن حضرت اطاعت کرده، پیرو اوامر و نواهى او باشند و در باطن با او دشمنى نکنند، اما این عهد و پیمان را شکستند و به دستورات آن حضرت عمل نکردند و مقصود از «اخراج رسول» اخراج کسى است که همچون پیامبر و نفس آن حضرت و جانشین او در دستورات و اوامر و نواهى است که او را از مقام خلافت بیرون کرده، دستورات حضرت را در مورد اهل بیتش نادیده گرفتند، که در این صورت، ذکر آیه قرآن در ضمن فرمایش حضرت زهرا علیهاالسلام یک نحوه اقتباس از قرآن مجید است. (محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 8، ص 109.)

2- قد کانَ بَعْدَکَ انباءٌ و هَنبثَةٌ                            لو کُنتَ شاهدها لم تکبر الخَطْبُ

انّا فقدناک فَقْدَ الارضِ و اِبلها                            واختَلَّ قومُک فاشْهَدْهم و قد نکبوُا

و کُلُّ اهلٍ له قربى و منزلةٌ                              عِند الالهِ على الاَدنَینِ مقتربٌ

اَبدَتْ رجالٌ لنا نجوى صُدورِهم                          لمّا مَضَیتَ و حالَتْ دونکَ التُّربُ

تجَهَّمَتْنا رجالٌ واستُخِفَّ بِنا                               لما فقدِتَ و کُلُّ الارضِ مَغتَصَبٌ

و کُنتَ بَدرا و نورا یُستَضاءُ به                            علیک تُنْزَلُ مِن ذِى‏العزَّةِ الکُتُبِ

و کان جبریلُ بالآیاتِ یُؤنِسنا                              فَقَد فُقِدْتَ فَکُلُّ الخیرِ مُحتَجِبٌ

فلیتَ قبلَکَ کانَ الموتُ صادَفَنا                          لمّا مَضَیْتَ و حالَتْ دونَ الْکُتبُ

انّا رُزِئنا بما لم یُزْرَءْ ذُوشَجَنٍ                             مِن البَریّةِ لاعجمٌ و لا عَرَبٌ.

16. سیّد شرف‏الدین عاملى، النص و الاجتهاد، ص 103ـ 109.

17. همان.

18. عبدالحسین احمد الامینى النجفى، الغدیر فى الکتاب و السنّه و الادب، بیروت، دارالکتب العربى، 1397 ق، ج 7، ص 190ـ 197.

19. ابن ابى الحدید، پیشین، ج 16، ص 230ـ 231.

20. محمّدحسن مظفّر، دلائل الصدق؛ دراسة علمیة عن الدلائل، مرتضى الحکمى، قاهره، دارالعلم، 1396، ج 3، ص 75.

 

منبع:

مجله بانوان شیعه، ش 4، معصومه ریعان


  

زندگانى زهرا (ع) در خانه شوهر

«زشتى این جهان را دیدى و خود را از دنیا برید»

(ابو نعیم اصفهانى)

زندگانى زهرا (ع) در خانه شوهر نمونه است،چون سراسر زندگانى او نمونه است،چون خود او نمونه است،چون شوى او،پدر او و فرزندان او نمونه‏اند.نمونه مسلمان‏هایى آراسته بفضیلت و خوى انسانى.انسان‏هائى که از میان مردم،برمى‏خیزند،با مردم زندگى مى‏کنند،چون دیگر مردم راه مى‏روند،مى‏خورند،مى‏پوشند،اما از آن سوى این غریزه‏ها سرشتى دارند،برتر از فرشته،سرشتى پیوسته بخدا.انسانهائى که درد دیگران را دارند،یا درد مردم را مى‏دانند و مى‏کوشند تا با رفتار و کردار خود درمان بخش آنان باشند و اگر نتوانند در تحمل رنج و دشوارى با ایشان شریک شوند.و گاه درد مى‏کشند تا دیگران درمان یابند.چنین کسان طبیبان الهى و شاگردان حقند و بحق مصداق کامل این بیت که:

کل یرید رجاله لحیاته×یا من یرید حیاته لرجاله (1) برترى را در بزرگى روح مى‏دانند نه در پروردن تن و آنچه تن بدان نیازمند است،و اگر به تن زنده‏اند براى آنست که زندگى درست را بدیگران بیاموزند.

بآنها مى‏گویند هنگامى که با مردم زندگى مى‏کنى دیگر تو نیستى.این مردمند که باید براى خدمت آنان زنده بمانى.در انسان دوستى تا آنجا پیش مى‏روند که مى‏گویند چگونه سیر بخوابم و در دور دست‏ترین نقطه‏ها انسانى گرسنه پهلو بر زمین نهد. (2) زهرا (ع) پرورده چنین مدرسه‏اى است.نو عروسى که جهاز او بهاى یکى زره به قیمت چهار صد درهم و اثاث البیت وى چند کاسه و کوزه سفالین باشد،پیداست که در خانه شوى چگونه بسر خواهد برد.

اکنون فاطمه (ع) آماده رفتن بخانه شوهر است.پدرش آخرین درس را بدو مى‏دهد.او پیش از این،درسهائى نظیر این درس را آموخته است.اما درس‏هاى اخلاقى باید پى در پى تکرار شود تا با تمرین عملى بصورت ملکه نفسانى در آید هر چند او نیازى به تمرین ندارد،اما هر چه باشد انسان است،و با زنان خویشاوند و همسایه در ارتباط:

-دخترم به سخنان مردم گوش مده!مبادا نگران باشى که شوهرت فقیر است!فقر براى دیگران سرشکستگى دارد!براى پیغمبر و خاندان او مایه فخر است.

-دخترم پدرت اگر مى‏خواست مى‏توانست گنج‏هاى زمین را مالک شود.اما او خشنودى خدا را اختیار کرد!

دخترم اگر آنچه را پدرت مى‏داند مى‏دانستى دنیا در دیده‏ات زشت مینمود. (3)

من در باره تو کوتاهى نکردم!ترا به بهترین فرد خاندان خود شوهر داده‏ام!شوهرت بزرگ دنیا و آخرتست (4) .

خدایا فاطمه از من است و من از اویم!خدایا او را از هر ناپاکى برکنار بدار!در پناه خدا!به خانه خود بروید.در بعض روایت‏ها چنین آمده است:

زنها براه مى‏افتند.اسماء دختر عمیس مى‏ماند.

-تو کیستى؟چرا نرفتى؟

-من باید نزد دخترت بمانم.چنین شبى دختر جوان باید زنى را در دسترس خود داشته باشد.شاید بدو نیازى افتد.

قسمت اخیر این داستان را مؤلف کشف الغمه بهمین صورت آورده است.ابو نعیم اصفهانى نیز هنگام نوشتن شرح حال اسماء بنت عمیس آنرا نوشته است چنانکه نوشتیم جعفر بن ابى طالب و زن او اسماء بنت عمیس جزء نخستین دسته مهاجران حبشه‏اند (6) وى همراه شوهرش در سال هفتم هجرت هنگام فتح خیبر به مدینه بازگشت.هنگام بازگشت جعفر از حبشه پیغمبر (ص) فرمود بکدام یک از این دو شادمان باشم‏«فتح خیبر یا بازگشت جعفر» (7) .

بنابر این ممکن نیست‏بگوئیم اسماء شب عروسى فاطمه (ع) در مدینه بوده است.اگر روایت در اصل درست‏باشد و اگر روایت کنندگان در نوشتن نام دچار اشتباه نشده باشند،محتملا این زن اسماء ذات النطاقین دختر ابو بکر و زن زبیر بن عوام بوده است.شگفت اینست که ابو نعیم خود نخست داستان هجرت اسماء را به حبشه و بازگشت او و مشاجره وى را با عمر بر سر اینکه مهاجران حبشه امتیازى بیش از مهاجران مدینه دارند،آورده و بلافاصله داستان گفتگوى او را با پیغمبر در شب عروسى فاطمه نوشته است (8) .

یکى از فاضلان معاصر که کتابى بنام‏«فاطمه از گهواره تا گور» (9) نوشته و کتاب او سه سال پیش در بیروت بچاپ رسیده است،پس از آنکه با چنین مشکلات روبرو گردیده و پس از آنکه گفته‏هاى علماى پیشین را مبنى بر ناممکن بودن حضور اسماء بنت عمیس در این عروسى آورده است.گوید:

«راه حل معقول اینست که بگوئیم اسماء همان اسماء بنت عمیس است،لکن او پس از رفتن به حبشه چند بار به مکه آمده است.و چون مسافران بین این دو نقطه باید تنها عرض دریاى سرخ را به پیمایند این کار چندان مشکل نیست. (10)

این مؤلف بزرگوار یک نکته مهم را فراموش کرده است،و آن اینکه وقایع تاریخى تابع فرض و تصور ما نیست.اگر اصولى و یا فقیه هنگام تعارض اخبار تا آنجا که ممکن باشد به جمع عرفى و یا جمع فقاهتى متوسل مى‏شود،بخاطر این است که مدلول روایت اثر عملى دارد،یعنى بیان کننده یکى از احکام پنجگانه تکلیفى است و تا آنجا که ممکن باشد فقیه نباید دست از امارات بردارد.

اما چنین جمعى را در داستان‏هاى تاریخى نمى‏توان پذیرفت.و بر فرض که بپذیریم لا اقل باید سندى داشته باشیم که اشاراتى و لو با جمال به رفت و آمد مکرر مهاجران مکه به حبشه داشته باشد.ما مى‏دانیم دسته‏اى از مهاجران حبشه پیش از هجرت،به مکه بازگشتند،و آن هنگامى بود که شنیدند و یا پیش خود تصور کردند،مردم مکه از مخالفت‏خود با پیغمبر دست‏برداشته‏اند. ابن هشام نام یک یک این مهاجران و تیره آنان را نوشته است.در هیچ سندى کوچکترین اشارتى به بازگشت جعفر بن ابى طالب و یا زن او اسماء بنت عمیس نیست.

آنگاه اگر امروز مسافرت از حجاز به حبشه از راه پیمودن عرض دریاى سرخ آسان باشد،دلیل نمى‏شود که هزار و چهار صد سال پیش هم چنین آسان بوده است.کسانى که از بیم جان و یا آزار جسمانى به کشورى بیگانه پناه بردند مانند بازرگان یا سیاحت پیشه‏اى نبودند که پیوسته از نقطه‏اى به نقطه دیگر مى‏رود.

از اینها گذشته ما سندى از قرن دوم هجرى در دست داریم که داستان هجرت اسماء بنت عمیس را بتفصیل تمام نوشته است.این سند کتاب نسب قریش نوشته ابو عبد الله مصعب بن عبد الله بن مصعب زبیرى است.کتاب مصعب جنبه تبلیغاتى ندارد.گزارشى دقیق است که از روى روایتهاى دست اول نوشته شده وى درباره اسماء چنین نویسد:

«چون جعفر بن ابى طالب به حبشه رفت زن خود اسماء بنت عمیس را همراه خویش برد اسماء در حبشه،عبد الله،محمد و عون را براى او زاد.چند روز پس از زادن عبد الله براى نجاشى نیز فرزندى زاده شد،کس نزد جعفر فرستاد که:

-پسرت را چه نامیده‏اند؟

-عبد الله!

نجاشى فرزند خود را عبد الله نامید،و اسماء شیر دادن او را بعهده گرفت و بدین جهت نزد نجاشى منزلتى یافت،چون جعفر با مسافران دو کشتى عازم بازگشت‏شد،اسماء دختر عمیس و فرزندانش را که در حبشه زاده بودند،با خود برداشت و به مدینه آمدند و در مدینه بودند تا آنکه جعفر به موته رفت و در آنجا شهید شد. (11) این سند دیرینه‏ترین و در عین حال روشن‏ترین ماخذ درباره اسماء بنت عمیس است و ما مى‏دانیم جعفر بسال هفتم هجرت پس از فتح خیبر بمدینه آمد.

نیز داستان هجرت جعفر جزء دومین دسته مهاجران،در سیره ابن هشام (12) و انساب الاشراف بلاذرى آمده است.بلاذرى نویسد:

جعفر با زن خود اسماء بنت عمیس جزء دومین دسته بود و در حبشه ماند،ابو طالب در زندگانى خود هزینه او را مى‏فرستاد.سپس با گروهى از مسلمانان پس از فتح خیبر بمدینه بازگشت. (13)

پس روایاتى را که حاضر بودن اسماء را در مکه بهنگام مرگ خدیجه و یا بودن او را در مدینه بشب عروسى فاطمه (ع) متذکراند،باید مبتنى بر تخلیط حادثه‏ها با یکدیگر و شبیه دانستن نام شخصى با دیگرى دانست.چنین اشتباهات در چنان گزارش ها فراوان دیده مى‏شود.

سه روز پس از عروسى بدیدن دخترش مى‏رود.درباره زن و شوهر دعا مى‏کند.دیگر بار فضیلت‏هاى على (ع) را بر مى‏شمارد و بخانه بر مى‏گردد.اما چنان مى‏نماید که دورى دختر را، حتى در این مسافت کوتاه نمى‏تواند تحمل کند.سالهاست فاطمه شب و روز در کنارش بوده است.او علاوه بر آنکه دخترش بود،یاد خدیجه را براى او زنده نگاه میداشت.«چه کسى جاى خدیجه را مى‏گیرد؟!روزیکه مردم مرا دروغ‏گو خواندند مرا راستگو دانست.و هنگامى که همه مرا رها کردند دین خدا را با ایمان و مال خود یارى کرد» (14) مى‏خواست‏یادگار خدیجه پیوسته در کنارش باشد،اما او اکنون همسر على است و باید در خانه او بماند.اگر حجره‏اى نزدیک خانه خود براى آنان آماده کند خاطرش آسوده خواهد بود،اما ممکن است مسلمانان مدینه در زحمت‏بیفتند،سرانجام خواست عروس و داماد را در حجره خود جاى دهد.ولى این کارى دشوار است چه هم اکنون در خانه او دو زن (سوده و عایشه) بسر مى‏برند.حارثة بن نعمان آگاه مى‏شود و نزد پیغمبر مى‏آید:

-خانه‏هاى من همه بتو نزدیک است‏خود و هر چه دارم از آن توست.بخدا دوست‏تر دارم که مالم را بگیرى تا آنرا در دست من باقى بگذارى.

-خدا تو را پاداش بدهد.

از این روز فاطمه و على به یکى از خانه‏هاى حارثه منتقل میشوند. (15)

سالهاى دوم هجرت و اند سال پس از آن براى پیغمبر و مسلمانان،سالهاى سختى بود چه از جهت اوضاع سیاسى و چه از جهت‏شرائط اجتماعى و اقتصادى.روزى که پیمان مدینه بسته شد (16) ،یهودیان با آنکه از حقوق سیاسى و اجتماعى برخوردار بودند،بعللى که این کتاب تاب تفصیل آنرا ندارد، (17) دشمنى خود را با پیغمبر آغاز کردند و تا آنجا پیش رفتند که به حکم قرآن مسلمانان به یکباره رابطه خود را با آنان بریدند.تغییر قبله از مسجد اقصى به خانه کعبه کینه آنانرا با پیغمبر بیشتر کرد.دسته دیگرى نیز در یثرب بسر مى‏بردند که زیر پوشش مسلمانى بزیان مسلمانان کار میکردند.

سرکرده آنان عبد الله بن ابى بن ابى سلول بود.این عبد الله پیش از رسیدن پیغمبر به مدینه سوداى حکومت‏شهر را در سر داشت و مقدمات ریاست او را نیز آماده کرده بودند لیکن هجرت پیغمبر از مکه بدانجا او را از این بزرگى محروم ساخت.

عبد الله و کسان او بظاهر مسلمان شدند و جانب پیغمبر را گرفتند،لیکن دل آنان با او نبود. بخصوص شخص عبد الله که هر گاه فرصتى دست مى‏داد ضربتى کارى باسلام و مسلمانان مى‏زد،چنانکه با عقب نشینى در جنگ احد عامل شکست مسلمانان گشت.حادثه رجیع و بئر معونه (18) را نیز که در آن بیش از چهل تن از زبده مسلمانان به شهادت رسیدند،زبان دشمنان را دراز ساخت.و قبیله‏هاى دنیا طلب خود را بدشمنان اسلام بستند.

شرایط اقتصادى نیز دشوار بود،مسلمانان مدینه و انصار تا آنجا که مى‏توانستند از همراهى با مهاجران دریغ نمى‏کردند،بلکه با همه تنگدستى آنانرا بر خود مقدم میداشتند.اما مگر توان مالى مشتى کشاورز و کاسب خرده پا چه اندازه است؟غنیمت‏هاى جنگى هم رقمى نبود که نیاز نو مسلمانان را بر طرف کند و محمد (ص) که هدایت و ریاست این مردم را بعهده داشت، آنانرا بر خود و خویشاوندان و بستگان خود مقدم مى‏داشت.اگر گشایشى در کار پیدا مى‏شد حق مستمندان مهاجر و انصار بود.این درس را قرآن بدو و خاندانش آموخته است.اگر خدا را دوست مى‏دارند باید لقمه را از گلوى خود ببرند و به گدایان،یتیمان و اسیران بخورانند بى آنکه بر آنان منتى نهند.و بدانند که این لقمه حق آن مستمندان است.حقى که خدا براى آنان معین فرموده در مقابل پرداخت این حق نباید چشم پاداش و یا سپاس داشته باشند.پاداش این کار نیک را در جهان دیگر خواهند گرفت.روزیکه همه چهره‏ها ترش و در هم رفته است، چهره آنان شاداب و لبهاى ایشان خندان خواهد بود. (19)

مسلم است که على پسر عموى پیغمبر و فاطمه دختر او در انجام دادن این فرمان سزاوارتر از دیگران بودند.این آیه‏ها در خانه آنان و بر آنان نازل شده است.در اجراى همین دستور اخلاقى بود که این زن و شوهر بیش از توان انسان معمولى بر خود سخت گرفتند.چهل سال پس از این تاریخ هنگامى که على دیده از این جهان پر رنج فرو بست و بجوار رحمت پروردگار رفت،با آنکه پنجسال آخر زندگانى را در حکومت‏بر جهان اسلام بسر برده بود،فرزندش حسن (ع) در نخستین خطبه خود او را چنین ستود:«مردم!دوش مردى بجوار خدا رفت که از پیشینیان کسى بر او سبقت نگرفت و از پسینیان کسى بپاى او نخواهد رسید.چون پیغمبر او را به ماموریتى مى‏فرستاد جبرئیل از سوى راست و میکائیل از سوى چپ او را نگهبان بودند تا پیروز برگردد.آنچه از او بجا مانده هفتصد درم است‏»این سند نوشته ابن سعد در کتاب الطبقات الکبرى و از قدیم‏ترین اسناد تاریخى و مورد استناد همه تاریخ نویسان است.

ابن عبد ربه اندلسى که در آغاز سده چهارم مرده و کتاب او در پایان سده سوم نوشته شده، مانده از او را سیصد درهم نوشته است (21) .

بسیار بى انصافى است که کسى بگمان خود و یا براى گمراه ساختن مردمان ناآگاه،کتابى بنویسد و بخواهد اسلام را از دیدگاه فلسفه بشناساند آنگاه باتکاء ترجمه‏اى غلط از ماخذى متاخر و چند قرن پس از ابن سعد و ابن عبد ربه،على را سرمایه‏دار زمان خود معرفى کند.

این بى انصافان که براهنمائى اندیشه کوتاه بین مى‏خواهند هر حادثه‏اى را با تاویل‏هاى نادرست و دور از ذهن و منطق علمى،بر دریافت‏هاى غلط خویش منطبق سازند،این رنج مختصر را هم بر خود هموار نمى‏کنند که نخست همه اسناد را بررسى نمایند آنگاه آنرا طبقه‏بندى کنند و سپس با روشى که همه تاریخ نویسان بدان آشنا هستند درست را از نادرست جدا سازند.نمى‏توانند یا نمى‏خواهند خدا مى‏داند «و من یضلل الله فماله من هاد» (22) .

پى‏نوشتها:

1.همگان دیگر کسان را براى خود مى‏خواهند جز تو که خود را براى دیگر کسان مى‏خواهى. (متنبى.دیوان ص 190 ج 3) .

2.نگاه کنید به نامه امیر المؤمنین على علیه السلام به عثمان بن حنیف (نهج البلاغه ص 50 ج 4) .

3.کشف الغمة ج 1 ص 363.

4.همان کتاب 351.

5.حلیة الاولیاء ج 2 ص 75.

6.رک.ابن هشام ج 1 ص 345 و ابن سعد ج 8 ص 205.

7.ابن هشام ج 3 ص 414.

8.حلیة الاولیاء ج 2 ص 74-75.

9.فاطمة الزهراء من المهد الى اللحد.

10.ج 2 ص 204.

11.نسب قریش ص 81.

12.ج 1 ص 345.

13.ص 198.

14.بحار ج 43 ص 131 و رک ص 21 این کتاب.

15.ابن سعد،طبقات ج 8 ص 14 و رجوع شود به الاصابة ج 8 ص 158 بخش یک و الاخبار الموفقیات ص 376.

16.رجوع کنید به تحلیلى از تاریخ اسلام،از نویسنده.ص 39-53.

17.رجوع شود به تحلیلى از تاریخ اسلام نوشته مؤلف ص 55.

18.خلاصه حادثه رجیع اینکه نمایندگانى از طائفه کنانه نزد پیغمبر آمدند،و از او خواستند، کسانى را به قبیله آنان بفرستد تا احکام اسلام را بدیشان بیاموزند پیغمبر شش تن از مسلمانان را همراه آنان کرد،ولى آنان در موضعى بنام رجیع بر این شش تن حمله بردند،چهار تن را کشتند و دو تن دیگر را به مشرکان مکه تسلیم کردند و آن دو تن در آنجا بکین کشتگان قریش در بدر کشته شدند در حادثه بئر معونه سى و هشت تن نمایندگان پیغمبر به شهادت رسیدند.

19.سورده دهر آیات 8-11.

20.الطبقات ج 3 ص 26.

21.العقد الفرید ج 5 ص 103.

22.الرعد:33.


  
  
اهل بیت (علیهم‏السلام) در اینترنت


آشنایی با سیره و سیمای اهل بیت (علیهم‏السلام) یکی از ضروری‏ترین و بدیهی‏ترین نیازهای بشر امروزی است. میلیون‏ها انسان شیفته اهل بیت در اقصی نقاط جهان، مشتاقانه در پی یافتن روزنه‏ای برای پیوند با این انوار آسمانی‏اند. امروزه دنیای گسترده اینترنت در کنار دیگر ابزار مدرن اطلاعاتی، امکان برقراری این ارتباط را به خوبی فراهم ساخته است. از این‏رو پایگاه‏های متعددی با رایج‏ترین زبان‏های دنیا به ارائه اطلاعات مربوط به اهل بیت، بر روی شبکه جهانی اینترنت پرداخته‏اند. در این میان برخی سایت‏ها مطالب مربوط به هر یک از چهارده معصوم را در گزینه‏های جداگانه ارائه می‏نمایند. اما برخی سایت‏ها، به طور ویژه و تخصصی به بررسی زندگی یکی از اهل بیت (علیهم‏السلام) می‏پردازند. کثرت پایگاه‏های مربوط به اهل بیت (علیهم‏السلام) (که البته در مقایسه با حجم وسیع پایگاه‏های ضد دینی، بسیار محدود است) ما را بر آن داشت تا معرفی سایت‏های ویژه امیرالمؤمنین (علیه‏السلام) و امام‏حسین (علیه‏السلام) را به فرصتی دیگر موکول کنیم و در بخش‏های جداگانه به بیان آن‏ها بپردازیم. ضمن آن‏که پایگاه‏های ویژه حضرت صاحب‏الزمان (عج) را پیش از این در قالب «مهدویت در اینترنت» تقدیم حضورتان نموده‏ایم. در ادامه به معرفی سایت‏های مربوط به سایر اهل بیت در دو بخش فارسی و غیر فارسی زبان می‏پردازیم.





پایگاه‏های فارسی زبان



1ـ شبکه یا زهرا(علیهاالسلام) www.yazahra.net





شبکه اینترنتی یا زهرا به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی به ارائه مطالب ویژه حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) می‏پردازد. داستان خلقت بانوی دو عالم، ولادت، دوران حیات حضرت از کودکی تا شهادت، معجزات و کرامات، ویژگی‏ها و فضایل، اخلاق فاطمه (علیهاالسلام) در خانه‏داری و همسرداری و عفت، مهم‏ترین بخش‏های این پایگاه را تشکیل می‏دهند.



گزینه‏های دیگر این پایگاه اطلاع‏رسانی شامل مظلومیت‏ها، سخنان، ادعیه، اشعار، مصحف، کلمات و خطبه‏های حضرت فاطمه زهرا(علیهاالسلام) می‏باشد. در بخش کتابنامه، کلیه کتاب‏های مربوط به حضرت معرفی شده و در کتابخانه این سایت نیز متن کامل تعدادی کتاب با موضوع حضرت فاطمه (علیهاالسلام) قرار گرفته است.



علاوه بر این، در قسمت قرآنی؛ متن قرآن، مقالاتی پیرامون اعجاز عترت، دلایل اعجاز قرآن و صفات قرآن و عترت در دسترس کاربران است.





2ـ پایگاه زینب کبری (علیهاالسلام) www.zeinabekobra.com





پایگاه زینب کبری(علیهاالسلام) با هدف ارائه مطالب مربوط به کرامات و سیره حضرت زینب (علیهاالسلام) ایجاد شده است. زندگی‏نامه، زیارت، کرامات، معرفی کتب تألیفی مربوط به حضرت، مقالات، اشعار و نگارخانه مهم‏ترین بخش‏های این سایت را تشکیل می‏دهند. همچنین اطلاعاتی در مورد بنای جدید حرم مطهر، مناره‏ها، نما و تزئینات ساختمان حرم حضرت (علیهاالسلام)، در پایگاه زینب کبری (علیهاالسلام) قرار گرفته است.





3ـ شبکه امام صادق (علیه‏السلام) www.imam-sadig.net





شبکه امام صادق (علیه‏السلام) وابسته به مرکز جهانی اطلاع‏رسانی آل‏البیت (علیهم‏السلام) است. اصلی‏ترین گزینه‏های این پایگاه شامل: نگاهی گذرا به شخصیت علمی، زندگی و عصر امام صادق (علیه‏السلام)، سیره امام در آراستگی، غذا خوردن، شجاعت و... و داستان‏های اخلاقی، اعتقادی می‏باشد. در بخش از ولادت تا شهادت امام صادق (علیه‏السلام)؛ اصل و نسب، دوران کودکی، جوانی، امامت، همسران و فرزندان، یاران و اصحاب و خدمتکاران ایشان گردآوری شده است.



وصایا، مناظرات، خطبه‏ها و معجزات حضرت و مقالاتی درباره صادق آل محمد (علیهم‏السلام)، از دیگر گزینه‏های این پایگاه می‏باشند.





4ـ شبکه امام رضا (علیه‏السلام) www.imamreza.net





شبکه اطلاع‏رسانی امام رضا (علیه‏السلام) به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی بر روی شبکه جهانی اینترنت قرار گرفته است. زندگی، دوران امامت، سخنان، زیارت، کرامات، کتابنامه، رواق هنر و آشنایی کودکان با حضرت، مهم‏ترین عناوینِ بخشِ مربوط به امام رضا(علیه‏السلام)، در این پایگاه هستند.



سایر امکانات این پایگاه شامل تصاویر، اخبار، تاریخچه، نقشه راهنما و معرفی کتابخانه‏های عمومی و وابسته به آستان قدس در شهر مقدس مشهد می‏باشد.



یکی از ویژگی‏های شبکه امام رضا (علیه‏السلام)، امکان زیارت از راه دور از طریق اینترنت است که در فضای مجازی صورت می‏گیرد. زیارت صحن قدس، صحن گوهرشاد و ضریح مطهر از این طریق امکان‏پذیر است.





5ـ سایت جهانی آستان قدس رضوی www.aqrazavi.org





اخبار حرم مطهر، معرفی واحدهای مختلف آستان، تاریخچه حرم، مشاهیر مدفون در حرم، مشهد در دوره امویان و عباسیان، تاریخچه موقوفات آستان و نام‏های حرم مطهر رضوی، بخش‏های مختلف سایت جهانی آستان قدس رضوی را تشکیل می‏دهند.



این پایگاه که به زبان‏های فارسی، عربی و انگلیسی فعال است شامل زندگی‏نامه، ابعاد شخصیتی و حیات اجتماعی حضرت رضا(علیه‏السلام) و نیز شناسنامه ائمه اطهار (علیه‏السلام) می‏باشد.



زیارت از راه دور، فلسفه و آداب زیارت، بانک صوتی و تصویری، پخش فیلم، آرشیو مجله حرم، و نشر کرامات رضوی از دیگر امکانات سایت آستان قدس هستند.





6ـ پایگاه اطلاع‏رسانی آستانه مقدسه حضرت معصومه (علیهاالسلام) www.masoumeh.com





پایگاه اطلاع رسانی «معصومه» وابسته به آستانه مقدسه حضرت معصومه (علیهاالسلام) به ارائه اطلاعات مربوط به زندگی‏نامه، احادیث پیرامون و احادیث منقول از حضرت، کرامات معصومیه، کتابنامه حضرت معصومه (علیهاالسلام)، زیارتنامه و آداب و فضیلت زیارت قم در احادیث، و تاریخچه ابنیه حرم می‏پردازد. بخشی از این پایگاه به مقالات، نامه‏ها، شعر، داستان، قطعه ادبی و خاطراتِ خادمان حرم اختصاص داده شده است. همچنین امکان دسترسی به ماهنامه کوثر، هفته‏نامه پیام آستانه و فصل‏نامه کوثر نیز در این پایگاه وجود دارد.



«گنجینه تصویر» شامل تصاویر حرم مطهر و شخصیت‏ها، و بانک صوتی شامل مدیحه، مرثیه، ادعیه و زیارات و مناجات با امام زمان از دیگر امکانات این سایت اطلاع‏رسانی می‏باشد.





7ـ شبکه اطلاع‏رسانی امام جواد (علیه‏السلام) www.imamjawad.net





پایگاه امام جواد (علیه‏السلام)، وابسته به مرکز جهانی اطلاع‏رسانی آل‏البیت (علیهم‏السلام)، به زبان‏های فارسی، عربی و انگلیسی بر روی شبکه جهانی اینترنت قرار گرفته است.



تصاویر کاظمین، لیست مقالات و کتب منتشره درباره امام جواد (علیه‏السلام)، اشعار مربوط به حضرت، ویژگی‏ها و مبارزات سیاسی و فرهنگی، جایگاه علمی و کرامات ومعجزات حضرت جوادالائمه (علیه‏السلام) از جمله موضوعاتی است که در این پایگاه ارائه شده است.



سایر اطلاعات موجود در سایت عبارت است از: متن کامل سه جلد تاریخ ادیان و مذاهب جهان، موسوعه امام جواد (علیه‏السلام)، بانک صوتی شامل سخنرانی‏های شهید مطهری و ادعیه و مدیحه و مرثیه، استفتا از مراجع عالی‏قدر همراه با امکان انتخاب مرجع تقلید، تاریخچه اسلام در زمان هر یک از اهل بیت (علیهم‏السلام) و تالار همایش.





8ـ پایگاه امام هادی (علیه‏السلام) www.imamhadi.net





پایگاه امام هادی (علیه‏السلام) به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی به ارائه مطالب ویژه آن حضرت می‏پردازد. تولد امام، پدر و مادر و فرزندان، وقایع دوران امامت، نهضت‏های زمان حضرت، علم و حکمت امام(شامل علم امامت، علم کلام، جبر و تفویض و...)، فضایل و الهامات غیبی حضرت، مهم‏ترین عناوین پایگاه هستند.



همچنین امکان دسترسی به مقالات، اشعار و تصاویر مربوط به حضرت و مطالبی درباره شاگردان امام و منحرفان از خط امام، در پایگاه امام هادی(علیه‏السلام) وجود دارد.





9ـ پایگاه آستان مقدس حضرت عبدالعظیم www.abdulazim.com





پایگاه اطلاع‏رسانی آستان مقدس حضرت عبدالعظیم علاوه بر ارائه اطلاعات مربوط به حضرت عبدالعظیم و آستان مقدس، امکانات دیگری را نیز به سه زبان فارسی، عربی و انگلیسی در اختیار کاربر قرار می‏دهد. گالری عکس سرود و تواشیح و قرائت قرآن، اخبار مربوط به آستان، امکان ارتباط مستقیم با تولیت، پاسخ به سؤالات شرعی و اطلاع‏رسانی در مورد «حوزه علمیه حضرت عبدالعظیم خواهران و برادران» و آشنایی با دانشکده علوم حدیث از جمله امکانات این سایت می‏باشند.



عناوین بخش‏های مرتبط با حضرت عبدالعظیم در این پایگاه عبارت‏اند از: روایات، کرامات، فضایل حضرت از زبان ائمه، گفتار علما درباره حضرت، تألیفات حضرت و کتاب‏های منتشر شده درباره ایشان، مشایخ و اساتید روایتی حضرت و راویان و شاگردان حضرت عبدالعظیم حسنی.





10ـ پایگاه فاطمیه www.fatemieh.com





گفتار فاطمی (شامل معرفی کتاب‏های مربوط به ایام فاطمیه)، کردار فاطمی، اذکار فاطمی، اشعار فاطمی، مصیبات فاطمی و اصوات فاطمی (شامل صوتی مراسم‏های ایام فاطمیه) گزینه‏های پایگاه فاطمیه هستند.





پایگاه‏های غیر فارسی زبان





1ـ پایگاه 14معصوم (عربی) www.14masom.com



2ـ پایگاه آل‏رسول (عربی) www.aalarasool.com



3ـ شبکه انوار اهل بیت (علیهم‏السلام) (عربی) www.anwar14.net



4ـ پایگاه 14معصومین (انگلیسی) www.14masumeen.com



5ـ پایگاه اهل‏البیت (انگلیسی) www.ahlul-bayt.org



6ـ سایت جامعه اهل بیت (علیهم‏السلام) (عربی) www.ahlulbaitonline.com



7ـ پایگاه النور (عربی) www.alnor.4t.com



8ـ پایگاه الحکمه (عربی) www.alhikmeh.com



9ـ اهل‏البیت (عربی) www.ahlibait.com



10- پایگاه الامام (عربی و انگلیسی)www.al-imam.net



11ـ الکوثر (عربی)www.al-kawthar.com


  

کیفیت نمازشب (نوع اول)
نماز شب یازده‌ رکعت است: چهار تا دو رکعت (مثل نماز صبح) به نیت نماز شب و یک نماز دو رکعت به نیت نماز شَفْعْ و یک نماز یک رکعتی به نیت نماز وَتْر
  نیت: دو رکعت نماز شب می‌خوانم قُربة اِلی الله
 - در رکعت اول: یک بار سوره حمد + یک بار سوره قول هو الله احد + رکوع + سجده
 - در رکعت دوم: یک بار سوره حمد + یک بار سوره قول هو الله احد + قنوت + رکوع + سجده + تشهد + سلام.
(نماز شبی که در قست بالا آمده است را چهار بار تکرار کنید که جمعاً هشت رکعت نماز شب می‌شود).


  نیت: دو رکعت نماز شَفْعْ می‌خوانم قُربة اِلی الله
 - در رکعت اول: یک بار سوره حمد + یک بار سوره قول هو‌ الله احد + یک بار سوره قول اعوذ برب الناس + رکوع + سجده.
 - در رکعت دوم: یک بار سوره حمد + یک بار سوره قول‌ هو الله احد + یک بار سوره قول اعوذ برب الفلق + قنوت + رکوع + سجده + تشهد + سلام.

  نیت: یک رکعت نماز وَتْر می‌خوانم قُربة اِلی الله
 - در رکعت اول: یک بار سوره حمد + سه بار سوره قول هو الله احد + یک بار سوره قول اعوذ برب الفلق + یک بار سوره قول اعوذ به رب الناس
 - در قنوت: خواندن کامل قنوت + در حالیکه دستهایتان در حالت قنوت است، (با انگشتان دست راست یا با تسبیح) چهل بار بگویید ( اَللّهُمَّ اِغْفِر لِلْمومِنینَ وَ اَلْمومِناتْ وَ اَلْمُسلِمینَ وَ اَلْمُسلِماتْ ) «خدایا ببخش جمیع مؤمنین مرد و مؤمنین زن را». و بعد از آن هفتاد بار بگویید ( اَسْتَغْفِرُ اللهَ رَبی وَ اَتُوبُ اِلَیه) «آمرزش می‌طلبم از خدایی که پروردگارم است و بسویش باز می‌گردم». سپس هفت بار بگویید (هذا مَقامُ الْعائِذِ بِکَ مِنَ اَلْنار) «این است مقام کسی که از آتش قیامت به تو پناه می‌برد». سپس سیصد مرتبه بگویید ( اَلْعَفو ) «ببخش». + و سپس یک بار بگویید ( رَبّ اغْفِرْلى وَ ارْحَمْنى وَ تُبْ عَلىََّ اِنَّکَ اَنْتَ التّوابُ اَلْغَفُورُ الرّحیم ) «پروردگارا ببخش مرا و رحم کن به من و توبه مرا بپذیر به راستی که تو، توبه پذیرنده، بخشنده و مهربانی». + رکوع + سجد + تشهد + سلام + (پایان نماز) + تسبیحات فاطمة زهرا (س)

(تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها): (34 مرتبه، الله اکبر،  33 مرتبه، الحمد لله و 33 مرتبه، سبحان الله) در حدیثی آمده: خواندن تسبیحات فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از هزار رکعت نماز مستحب، نزد خداوند بهتر است).

88/2/21::: 4:25 ص
نظر()
  
  

فواید و آثار نماز







تورات مقدس متن مدونی برای تفیلا (نماز) معرفی نکرده، لیکن هر فردی چه مرد و چه زن یعنی همه افراد یهود را موظف به خواندن نماز کرده است. در سفر تثنیه فصل 11 آیه 13 چنین ذکر شده است: «خداوند خدای خود را دوست بدارید و او را با تمامی دل و با تمامی جان خود عبادت کنید». دانشمندان یهود درباره این موضوع تفسیر کرده ‏اند که این کدام پرستش است که به قلب مربوط می‏ باشد؟ جواب داده‏ اند که همان نماز است.




تفیلا وسیله ارتباطی است بین انسان و خدا که در این رابطه انسان خود را بی‏نهایت کوچک دانسته در مقابل نیرویی بی‏نهایت بزرگ، به مدح و ستایش می‏پردازد. در قسمت دیگری از تفیلا انسان خواست‏های خود را با خدا مطرح می‏کند. دعا کردن تکلیف کردن بر خدا نیست بلکه برعکس تکلیف کردن بر خود ماست یعنی می‏توان این طور بیان کرد که انسان هنگام دعا کردن با در نظر گرفتن عنصر مشترک با خدا یعنی عنصر اراده و اختیار که او را از سایر موجودات جدا می‏کند خواستار آن است که با داشتن چنین عنصری خود را از مقام بی‏نهایت کوچک به مقامی بی‏نهایت بزرگ برساند و با کسب چنین قدرتی قادر به رفع نیازها و برآورد خواست‏ها باشد. قسمت دیگر تفیلای ما مربوط به شکرگذاری از خداوند است و این بزرگترین نشانه آگاهی انسان است و عبارت است از آگاه بودن انسان به ارزش‏های خویش و آگاهی او نسبت به همه نعمت‏ها و موهبت‏هایی که دارد.




Tefilaحخامیم(دانشمندان یهود) شکرگذاری را وظیفه هر انسانی در تمام موارد زندگی می‏دانند. چنان چه وقتی غذایی را می‏خوریم این کار را انجام می‏دهیم و یا در موارد دیگری مانند بوییدن شکوفه‏ای شکر می‏گوییم که چنین بصیرتی در حواس و فکر انسان وجود دارد تا پی به چنین مخلوقاتی ببریم. اصولا فلسفه مدح و شکرگزاری انسان را از فلسفه نیهیلیزم و پوچی‏گری بیرون آورده و او را متوجه جهان خارج و طبیعت می‏سازد.




نزدیکی انسان به خدا (که توسط تفیلا انجام می‏گیرد) نتیجه پیشرفت‏های عقلانی و تزکیه نفس خود اوست، که او را مسئول آن قرار می‏دهد تا شایستگی خود را نسبت به این موهبت الهی ثابت نماید. اگر به انسان این افتخار داده شده است که پرتویی از انوار الهی در روح او به امانت گذاشته شود، این وظیفه نیز برعهده او نهاده شده است که زندگی خود را به نحوی بگذراند که مورد تایید آفریدگار قرار گیرد.




ایمان به عالی‏ترین وجه، هنگام دعا کردن و نماز خواندن جلوه‏گر می‏شود. زیرا آن کس که به خدا علاقه و صمیمانه ایمان دارد، به حضور پروردگار دعا می‏کند و حاجات خود را از او می‏خواهد. دعا کردن و نماز خواندن تنها برای رفع حاجات نیست، دعا و نماز در حقیقت عبارت است از رابطه‏ای صمیمانه بین آفریدگار و آفریده، که انسان به وسیله آن از اعماق قلب با خالق خویش سخن می‏گوید. از این رو دعا و نماز هم به درگاه خداوند مقبول و خوش‏آیند است و هم به انسان کمک می‎کند تا غم از دل بزداید و بار روح را سبک‏تر سازد حتی گفته شده است: خداوند مشتاق شنیدن دعا و نماز عادلان و نیکوکاران است برای چه دعا و نماز نیکوکاران به پارو (کلمه «عِتِر» به معنی پارو می‏باشد و همان حروف عِِتِر ریشه فعل دعا کردن و نماز خواندن را دارد) تشبیه شده است؟ چون همان‏طور که پارو محصول را زیرو رو کرده و آن را از جایی به جای دیگر منتقل می‏‎سازد، به همان ترتیب دعا و نماز عادلان و نــیکوکاران خـشم و غـضب خـداوند را بـه رحمت مبدل می‏کند (تلمود: یواموت 64 الف) نماز حقیقی چیزی بیش از حرکت و تلفظ لبان است و بایستی از اعماق قلب برخیزد. نماز انسان به حضور خداوند مورد قبول واقع نمی‏شود مگر این که وی قلب و جان خود را کف دست بگذارد چنان که در مراثی ارمیا فصل 3 آیه 41 آمده: «قلب خود را همراه با دست‏هایمان به سوی خدایی که در آسمان‏ها است برافرازیم». یعنی آن که ما نباید تنها دست‏هایمان را هنگام دعا و نماز به سوی خداوند بلند کنیم بلکه باید قلب خود را نیز متوجه خالق جهان سازیم.




 




Tefilaکسی که دعا و نماز می‏خواند باید چشمانش را پائین افکنده و قلبش را متوجه بالا سازد و باید نزد خود چنین مجسم کند که خداوند مقابل او است چنان که در کتاب مزامیر داود (تهیلیم) فصل 16 آیه 8 می‏فرماید: «خداوند را همیشه پیش روی خود می‏دانم». در تلمود؛ براخوت، 28 ب آمده است: «هنگامی که شما دعا و نماز می‏خوانید بدانید که در حضور چه کسی ایستاده‏اید». دانشمندان یهود دعا و نماز را چیزی بزرگ‏تر و والاتر از درخواستی برای رفع احتیاجات مادی می‏دانند. در عین حال که تقاضاهای زندگی جسمانی را از یاد نبرده‏اند ایشان دعا و نماز را به عنوان واسطه‏ای برای ارتباط با خدا و گسترش پا‏ک‏‎ترین و عالی‏ترین احساسات و انگیزه‏های طبیعی به کار می‏برند. در نظر ایشان، عبادت و خواندن دعا و نماز ورزشی است روحانی برای افزودن قدرت روان، بدین نیت که روح فرمانده زندگی و ارباب و سرور جسم شود.




«نیچه» می‏نویسد انسان همچنان که به آب و اکسیژن نیازمند است به خدا نیز محتاج است. روح نیمش عقل است و نیم دیگرش احساس، ما باید هم زیبایی دانش را دوست بداریم و زیبایی خدا را.




«الکسیس کارل» می‏گوید: آثار نیایش و رسم پرستش و دعا کردن در جامعه وقتی رو به ضعف و فراموش شدن می‏گذارد مقدمات انحطاط و عدم مقاومت ملت و جامعه را فراهم می‏کند. بنابراین جامعه با از دست دادن عمل پرستش و نیایش مزاج خود را برای رشد میکرب انحطاط ، متلاشی شدن، تجزیه و ضعف اجتماع آماده می‏کند او می‎‏گوید روم باشکوه و متمدن قدیم را، دوری مردمش و متروک ماندن سنت دیرین بشری در پرستیدن، رو به ضعف و ذلت برد.




محققین روانشناسی از روی آمارهای ممالک مختلف به این نتیجه مسلم رسیده‏اند که تعداد نسبی انتحار و قتل و طلاق و اعمالی که در هیجان‏های یاس و غضب انجام می‏شود در اقوام معتقد و مومن خیلی کمتر از محیط‏های بی‏ دین و لاقید است.




لغت نماز و دعا در زبان عبری تفیلا گفته می‏شود و از ریشه (پیلِل) به معنی مجادله گرفته شده است چنان که در تهیلیم (زبور داود) فصل 106 آیه 30 آمده است: «پینحاس (نوه حضرت هارون) ایستاد و داوری نمود نماز و دعا کرد و مرگ و میر قطع گردید». در تلمود؛ سنهدرین 82 این جمله را چنین تفسیر کرده‏اند: پینحاس مثل این که با خدا مجادله کرد و درباره وبائی که قوم را کشتار می‏کرد از خداوند توضیح خواست بنابراین هیتْپَلِل یعنی تقدیم اظهارنامه درباره مطلبی به پیشگاه قاضی عالم در عالیترین دادگاه و در سِفر پیدایش حضرت ابراهیم را می‏بینیم که درباره افراد سِدُوم با خداوند به صورت مجادله و مانند یک وکیل مدافع با قاضی کل عالم بحث می‏کند و نمونه جالب دیگر دعا حضرت موسی است که مانند وکیل مدافع شجاعی از قوم اسرائیل دفاع می‏کند و در سفر خروج فصل 32 آیه‏های 11 و12 و 13 چنین آمده: «موسی، به درگاه خداوند خدای خود التماس نموده، گفت: خداوندا چرا خشمت بر قومت افروخته شده است این قومی که با قدرت عظیم و با نیروی قوی از مصر بیرون آوردی چرا مصریان بگویند از روی سوءنیت آنها را از مصر بیرون آورد تا این که آنها را در بیابان بکشد ... .




در طرف مقابل دعای سایر انبیاء به صورت مجادله با خداوند نیست، بلکه درخواست آنها به صورت التماس و تضرع است یعنی به درگاه خداوند بخشنده و مهربان روی آورده و طلب رحمت و بخشایش می‏نمایند. این نوع نماز را به نام (تفیلت ویدوی) یعنی اعتراف و اقرار به گناه خوانده می‏شود. در بیشتر قربانی‏هایی که (در دوران معبد مقدس) تقدیم می‏شد صاحب قربانی دست‏های خود را روی سر حیوان می‏گذاشت و مطالبی اداء می‏کرد و سپس مبادرت به قربانی می‏نمود و حال که اجرای مراسم قربانی امکان‏پذیر نیست این مطالب جزء دعا و نمازهای روزانه گردیده است.




دانشمندان یهود عقیده دارند که اجداد مقدس ما حضرت ابراهیم و اسحق و یعقوب بنیان‏گذاران زمان نمازهای روزانه بوده‏اند. حضرت ابراهیم نماز صبحگاه را بنیان گذاشت. «پیدایش فصل 22 آیه 3: ابراهیم بامدادان سحرخیزی کرد .....» و حضرت اسحق نماز نیم‏ روز را «پیدایش فصل 24 آیه 63: قبل از غروب اسحق برای راز و نیاز کردن (با خدا) به صحرا رفت..... ». حضرت یعقوب نماز شامگاه را. پیدایش فصل 28 آیه 11: در آن محل (محل کوه موریا که حضرت اسحق برای قربانی به آنجا برده شد) نماز خواند و نظر به این که آفتاب غروب کرد آنجا منزل نمود...».




بنی‏اسرائیل در مصر نیز نماز می‏گذاشتند و دعا می‏خواندند چنان که در سفر خروج فصل 2 آیه 23 این طور آمده: یعنی «پس از مدت مدید (که فرزندان ییسرائل از گل‏کاری و خشت‏زنی رنج می‏بردند) واقع شد که پادشاه مصر درگذشت. فرزندان ییسرائل از آن بندگی نالیدند و از عذاب فریاد ‏زدند. فریاد شکایت آنها از بندگی به درگاه خداوند رسید».




در کتاب دانیال فصل 3 آیه 11 مندرج است: حضرت دانیال روزانه سه مرتبه پنجره خانه خود را رو به بیت‏المقدس (اورشلیم) باز می‏کرد و به زانو می‏افتاد و با سجده به درگاه خداوند نماز می‏گذاشت. این نماز با تسبیح و مدح شروع می‏شد و با شکرگذاری خاتمه می‏یافت.




از نماز و دعاهای حضرت موسی در تورات زیاد بازگو شده است از جمله در کتاب تثنیه فصل 3 آیه 24 و 25 آمده است: «یعنی خداوندا تو شروع کردی که بزرگواری و قدرت زیادت را به بنده‏ات نشان دهی چون که کدام نیروئی در آسمان و زمین وجود دارد که کارها و دلاوری‏های تو را انجام دهد. تمنی این که (اجازه دهی از رود اردن) عبور نمایم و آن سرزمین خوبی را که در آن طرف رود اردن است یعنی آن کوه زیبا و لِوانُون را ببینم».




سیر تکامل نماز از حضرت ابراهیم تا ظهور حضرت موسی به طور بسیار خلاصه شروع می‏شود و در زمان حضرت موسی با نزول تورات نمازهای خاصی به آنها اضافه می‏گردد و پس از دوران انبیاء به طور کلی بنا به مقتضی وضع اجتماعی و سیاسی و اتفاقات تاریخی ادعیه بوجود آمده و تصنیف می‏گردد و به مجموعه دعاهای قبلی اضافه می‏گردد و در دوران بازگشت پراکندگی اول توسط «عِزرا» و یارانش در حدود دو هزار و چهارصد سال قبل شکل کامل به خود می‏گیرد و به صورت مدون در می‏آید و سپس در تمام دوران استقرار معبد مقدس دوم به شکل ثابت می‏ماند و در زمان تدوین تلمود یروشلمی حدود 1800 سال قبل ختم می‏گردد.




به طور خلاصه انبیاء بعد از حضرت موسی مانند یهوشوع پیغمبر، حنا زن القانا، شموئل نبی، حضرت داود، حضرت سلیمان، حزقیاهو پادشاه و یا حضرت یونس، ارمیا نبی، حبقوق نبی، دانیال نبی، مردخای و استر و عزرا و (دانشمندان تلمود) هرکدام در عصر خود بر نماز و ادعیه‏های موجود دعاهایی افزودند. نمونه‏هایی از این دعاها بدین مضمون می‏باشند:




در پایان لحش (دعای نوزده برکتی) این درخواست را می‏خوانیم:




«ای خدای من زبان مرا از بدگویی، و لبانم را از تکلم به نیرنگ باز دار، در برابر اشخاصی که مرا نفرین می‏کنند، زبانم ساکت و خاموش بماند، و روانم در برابر همگان همچون خاک باشد. قلبم را برای پذیرفتن تورات بگشا، جانم فرمان‏های تو را پیروی و تبعیت و اگر کسانی علیه من بد بیندیشند و به زیان من قصد کنند، تو به فوریت مشورت آنها را برهم زن و فکرشان را باطل کن. سخنان دهان من مورد رضای تو قرار گیرند و تفکر دلم به حضور تو مقبول افتد، ای خدایی که آفریدگار و نجات‏دهنده من هستی». (براخوت 17 الف)




یکی از دانشمندان یهود، در پایان دعا فوق، این دعا را افزوده است:




«ای خداوند من، خدای اجداد من میل و رضای تو بر این تعلق گیرد، که در دل هیچ انسانی کینه و دشمنی علیه ما وراد نشود. و کینه و عداوتی علیه هیچ انسانی بر دل ما نگذرد. حسادتی نسبت به ما در دل هیچ‏کس رسوخ نکند، و نسبت به هیچ‏کس نیز حسد به دل ما راه نیابد. در سراسر روزهای عمر تحصیل تورات و اجرای فرایض تو مشغله ما باشد، و سخنان ما به حضور تو التماس و تضرع محسوب می‏گردد، قلب‏های ما را متحد کن تا از نام تو بترسیم. از آن چه که منفور درگاه تو است ما را دور بدار، و به آن چه مورد رضای تو است ما را نزدیک ساز، و به خاطر نام مبارک خودت با ما احسان کن. (تلمود یروشلمی براخوت 7 دال)




 




چند گفتار از دانشمندان درباره نماز و اهمیت آن:




1- دعا و نماز از قربانی‏ بزرگ‏تر و مهم‏تر است.




2- دعا و نماز از اعمال نیک با اهمیت‏تر است.




3- کسی که دعا و نماز می‏خواند، باید قلب خود را متوجه (خدای) آسمان سازد.




4- کسی که دعا و نماز می‏خواند باید چشمانش را پایین انداخته و قلبش را متوجه بالا سازد.




5- کسی که فکرش آسوده نیست (تمرکز حواس ندارد) نماز نخواند. (تلمود؛ عرووین 65 الف)




6- هر کس که برای همنوع خود دعا می‏کند و جهت او طلب رحمت می‏نماید، در حالی که خود نیز به آن مورد نیاز دارد نخست به خود او جواب داده می‏شود و خود او اول نجات می‏یابد.




7- هر کس فرامین الهی را با ایمان کامل بر خود قبول نماید و آن را انجام دهد شایسته آن خواهد بود که الهام الهی بر او قرار گیرد. (مخیلتا صفحه 33 ب )




8- بهترین راه تزکیه روح، نماز است، چون وسیله مطمئنی جهت تزکیه است.




9- نماز مایه آرامش است.




10- نماز مایه نزدیک شدن انسان به سعادت است.




11- نماز انسان را از فحشا و منکرات باز می‏دارد.




12- نماز سپاسگزاری از معبود است چون تشکر از نعمت ‏دهنده واجب است، چنانچه اگر کسی کاری را برای ما انجام داد و از او تشکر نکنیم در حق او جفا کرده‏ایم.




13- از ویژگی‏های نماز جلوگیری از غفلت است.




14- نماز انسان را به پاکی‏ها و پاکسازی هم ظاهر و هم باطن هدایت می‏کند.




15- نماز ضد اضطراب و پریشانی است.




16- نماز سدی است در مقابل گناهکاری‏ها و ایجاد روح تقوا و پرهیزگاری.




17- نماز وسیله پاک شدن و ثابت کننده خلوص و پیراستگی از تکبر و غرور است.




18- نماز وسیله زدودن پرده ‏های غفلت و سستی، پرورش فضائل اخلاقی گسترش‏دهنده زمینه عدالت و رعایت حقوق اجتماعی، ایجاد روح، نظم و پاکیزگی در ظاهر و باطن انسان است.




19- نماز درست است که به وسیله فرد انجام می‏پذیرد، اما با نماز، ساخته شدن عضوی از جامعه شکل می‏‎گیرد و این رابطه بین نماز و اجتماع است.




20- وقتی انسان متذکر خدا بود خدا را مراقب خویش دید قهراً از انجام گناه و منکرات شرم و حیا می‎‏کند.




21- شادابی روح انسان: نماز در ساخت روح انسان، همان نقشی را ایفا می‏کند که نرمش و ورزش در ساخت جسم انسان ایفا می‏نماید.




22- نماز روح انسان‏ها را به مبداء هستی‏بخش مرتبط و متصل می‏کند و با این ارتباط، روح و جان آدمی را زنده، بانشاط و آرام می‏سازد و او را برای انجام سایر تکالیف و وظائف فردی و اجتماعی آماده می‏کند.




23- خواندن نماز علاوه بر آن که انجام یک دستور و یک واجب الهی است، خود مانع از انجام زشتی‏ها، خلاف‏ها و گناهان دیگر است.




24- یکی از فلسفه‎‏ های عبادت، اظهار خضوع و تسلیم در مقابل امر پروردگار و ایجاد روح عبودیت و بندگی در انسان است.




25- و بالاخره نماز دارای آثار و فلسفه‏های متعددی است از جمله این خواص: نماز، تقدیر و سپاس‏گزاری از خدا است، موجب آرامش انسان است، موجب یاد خداست، زمینه پرهیز از گناه را در انسان فراهم می‏کند، تأکیدی بر نظافت و سلامتی است، دارای آثار وحدت‏بخش اجتماعی است و موجب انضباط و وقت‏شناسی است.